راز هستی

نگاهی جدید به عالم هستی

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 21
بازدید ماه : 105
بازدید کل : 112378
تعداد مطالب : 45
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



Alternative content



فیزیک کوانتوم
نیلز بور (۱۹۶۲-۱۸۸۵)، از بنیانگذاران فیزیک کوانتوم، در مورد چیزی که بنیان گذارده است، جمله ای دارد به این مضمون که: "اگر کسی بگوید فیزیک کوانتوم را فهمیده، پس چیزی نفهمیده است." ما هم در اینجا می خواهیم چیزی را برایتان توضیح دهیم که قرار است نفهمید! تقسیم ماده: بیایید از یک رشته‌ی دراز ماکارونی پخته شروع کنیم. اگر این رشته‌ی ماکارونی را نصف کنیم، بعد نصف آن را هم نصف کنیم، بعد نصفِ نصف آن را هم نصف کنیم و... شاید آخر سر به چیزی برسیم ــ البته اگر چیزی بماند! ــ که به آن مولکولِ ماکارونی می‌توان گفت؛ یعنی کوچکترین جزئی که هنوز ماکارونی است. حال اگر تقسیم کردن را باز هم ادامه بدهیم، حاصل کار خواص ماکارونی را نخواهد داشت، بلکه ممکن است در اثر ادامه‌ی تقسیم، به مولکول‌های کربن یا هیدروژن یا... بربخوریم. این وسط، چیزی که به درد ما می خورد ــ یعنی به دردِ نفهمیدن کوانتوم! ــ این است که دست آخر، به اجزای گسسته ای به نام مولکول یا اتم می رسیم. این پرسش از ساختار ماده که «آجرک ساختمانی ماده چیست؟»، پرسشی قدیمی و البته بنیادی است. ما به آن، به کمک فیزیک کلاسیک، چنین پاسخ گفته ایم: "ساختار ماده، ذره ای و گسسته است"؛ این یعنی نظریه‌ی مولکولی. تقسیم انرژی: بیایید ایده‌ی تقیسم کردن را در مورد چیزهای عجیب تری به کار ببریم، یا فکر کنیم که می توان به کار برد یا نه. مثلاً در مورد صدا. البته فیزیک کوانتوم چیست؟منظورم این نیست که داخل یک قوطی جیغ بکشیم و در آن را ببندیم و سعی کنیم جیغ خود را نصف ـ نصف بیرون بدهیم. صوت یک موج مکانیکی است که می تواند در جامدات، مایعات و گازها منتشر شود. چشمه های صوت معمولاً سیستم های مرتعش هستند. ساده ترین این سیستم ها، تار مرتعش است، که در حنجره ی انسان هم از آن استفاده شده است. به‌راحتی(!) و بر اساس مکانیک کلاسیک می توان نشان داد که بسیاری از کمیت های مربوط به یک تار کشیده مرتعش، از جمله فرکانس، انرژی، توان و... گسسته (کوانتیده) هستند. گسسته بودن در مکانیک موجی، پدیده ای آشنا و طبیعی است (برای مطالعه‌ی بیشتر می توانید به فصل‌های ۱۹ و ۲۰ «فیزیک هالیدی» مراجعه کنید). امواج صوتی هم مثال دیگری از کمیت های گسسته (کوانتیده) در فیزیک کلاسیک هستند. مفهوم موج در مکانیک کوانتومی و فیزیک مدرن جایگاه بسیار ویژه و مهمی دارد که جلوتر به آن می رسیم و یکی از مفاهیم کلیدی در مکانیک کوانتوم است. پس گسسته بودن یک مفهوم کوانتومی نیست. این تصور که فیزیک کوانتومی مساوی است با گسسته شدن کمیت های فیزیکی، همه‌ی مفهوم کوانتوم را در بر ندارد؛ کمیت های گسسته در فیزیک کلاسیک هم وجود دارند. بنابراین، هنوز با ایده‌ی تقسیم کردن و سعی برای تقسیم کردن چیزها می‌توانیم لذت ببریم! مولکول نور: خوب! تا اینجا داشتیم سعی می کردیم توضیح دهیم که مکانیک کوانتومی چه چیزی نیست. حالا می رسیم به شروع ماجرا: فرض کنید به جای رشته‌ی ماکارونی، بخواهیم یک باریکه‌ی نور را به طور مداوم تقسیم کنیم. آیا فکر می کنید که دست آخر به چیزی مثل «مولکول نور» (یا آنچه امروز فوتون می‌نامیم) برسیم؟ چشمه های نور معمولاً از جنس ماده هستند. یعنی تقریباً همه‌ی نورهایی که دور و بر ما هستند از ماده تابش می‌کنند. ماده هم که ساختار ذره ای ـ اتمی دارد. بنابراین، باید ببینیم اتم ها چگونه تابش می کنند یا می توانند تابش کنند؟ تابش الکترون: در سال ۱۹۱۱، رادرفورد (۹۴۷-۱۸۷۱) نشان داد که اتم ها، مثل میوه‌ها، دارای هسته‌ی مرکزی هستند. هسته بار مثبت دارد و فیزیک کوانتوم چیست؟الکترون‌ها به دور هسته می چرخند. اما الکترون های در حال چرخش، شتاب دارند و بر مبنای اصول الکترومغناطیس، «ذره‌ی بادارِ شتابدار باید تابش کند» و در نتیجه انرژی از دست بدهد و در یک مدار مارپیچی به سمت هسته سقوط کند. این سرنوشتی بود که مکانیک کلاسیک برای تمام الکترونها پیش ‌بینی می‌کند. طیف تابشی اتمها، بر خلاف فرضیات فیزیک کلاسیک گسسته است. به عبارت دیگر ، نوارهایی روشن و تاریک در طیف تابشی دیده می‌شوند. اگر الکترونها به این توصیه عمل می‌کردند، همه‌‌ مواد (از جمله ما انسانها) باید از خود اشعه تابش می‌کردند (و همانطور که می‌دانید اشعه برای سلامتی بسیار خطرناک است)، ولی می‌بینیم از تابشی که باید با حرکت مارپیچی الکترون به دور هسته حاصل شود اثری نیست و طیف نوری تابش ‌شده از اتمها بجای اینکه در اثر حرکت مارپیچی و سقوط الکترون پیوسته باشد، یک طیف خطی گسسته است؛ مثل برچسبهای رمزینه‌ای (barcode) که روی اجناس فروشگاهها می‌زنند. یعنی یک اتم خاص ، نه تنها در اثر تابش فرو نمی‌ریزد، بلکه نوری هم که از خود تابش می‌کند، رنگهای یا فرکانسهای گسسته و معینی دارد. گسسته بودن طیف تابشی اتمها از جمله علامت سؤالهای ناجور در مقابل فیزیک کلاسیک و فیزیکدانان دهه‌‌ی 1890 بود فاجعه‌ی فرابنفش: ماکسول (۱۸۷۹-۱۸۳۱) نور را به صورت یک موج الکترومغناطیس در نظر گرفته بود. از این رو، همه فکر می کردند نور یک پدیده‌ی موجی است و ایده‌ی «مولکولِ نور»، در اواخر قرن نوزدهم، یک لطیفه‌ی اینترنتی یا SMS کاملاً بامزه و خلاقانه محسوب می شد. به هر حال، دست سرنوشت یک علامت سؤال ناجور هم برای ماهیت موجی نور در آستین داشت که به «فاجعه‌ی فرابنفش» مشهور شد: یک محفظه‌ی بسته و تخلیه‌شده را که روزنه‌ی کوچکی در دیواره‌ی آن وجود دارد، در کوره ای با دمای یکنواخت قرار دهید و آن‌قدر صبر کنید تا آنکه تمام اجزا به دمای یکسان (تعادل گرمایی) برسند. در دمای به اندازه‌ی کافی بالا، نور مرئی از روزنه‌ی محفظه خارج می‌شود، مثل سرخ و سفید شدن آهن گداخته در آتش آهنگری. در تعادل گرمایی، این محفظه دارای انرژی تابشی‌ای است که آن را در تعادل تابشی - گرمایی با دیواره ها نگه می‌دارد. به چنین محفظه‌ای «جسم سیاه» می‌گوییم. یعنی اگر روزنه به اندازه‌ی کافی کوچک باشد و پرتو نوری وارد محفظه شود، گیر می‌افتد و نمی‌تواند بیرون بیاید. نمودار انرژی تابشی در واحد حجم محفظه، برحسب رابطه رایلی- جینز در فیزیک کلاسیک و رابطه پیشنهادی پلانک فرض کنید میزان انرژی تابشی در واحد حجمِ محفظه (یا چگالی انرژی تابشی) در هر لحظه U باشد. سؤال: چه کسری از این انرژی تابشی که به شکل امواج نوری است، طول موجی بین ۵۴۶ (طول موج نور زرد) تا ۵۷۸ نانومتر (طول موج نور سبز) دارند؟ جوابِ فیزیک کلاسیک به این سؤال برای بعضی از طول موج‌ها بسیار بزرگ است! یعنی در یک محفظه‌ی روزنه دار که حتماً انرژی محدودی وجود دارد، مقدار انرژی در برخی طول موج‌ها به سمت بی نهایت می‌رود. این حالت برای طول موج‌های فرابنفش شدیدتر هم می‌شود. فیزیک کوانتوم چیست؟ رفتار موجی ـ ذره‌ای: [ماکس پلانک] فیزیک کوانتوم چیست؟در سال ۱۹۰۱ ماکس پلانک (Max Planck: ۱۹۴۷-۱۸۵۸) اولین گام را به سوی مولکول نور برداشت و با استفاده از ایده‌ی تقسیم نور، جواب جانانه ای به این سؤال داد. او فرض کرد که انرژی تابشی در هر بسامد v ــ بخوانید نُو ــ به صورت مضرب صحیحی از h است که در آن h یک ثابت طبیعی ــ معروف به «ثابت پلانک» ــ است. یعنی فرض کرد که انرژی تابشی در بسامد از «بسته های کوچکی با انرژی h» تشکیل شده است. یعنی اینکه انرژی نورانی، «گسسته» و «بسته ـ بسته» است. البته گسسته بودن انرژی به تنهایی در فیزیک کلاسیک حرف ناجوری نبود‌ (همان‌طور که قبل‌تر در مورد امواج صوتی دیدیم)، بلکه آنچه گیج‌کننده بود و آشفتگی را بیشتر می‌کرد، ماهیت «موجی ـ ذره‌ای» نور بود. این تصور که چیزی ــ مثلاً همین نور ــ هم بتواند رفتاری مثل رفتار «موج» داشته باشد و هم رفتاری مثل «ذره»، به طرز تفکر جدیدی در علم محتاج بود. ذره چیست؟ ذره عبارت است از جرم (یا انرژیِ) متمرکز با مکان و سرعت معلوم. موج چیست؟ موج یعنی انرژی گسترده شده با بسامد و طول موج. ذرات مختلف می‌توانند با هم برخورد کنند، اما امواج با هم برخورد نمی‌کنند، بلکه تداخل می‌کنند . نور قرار است هم موج باشد هم ذره! یعنی دو چیز کاملاً متفاوت.
نويسنده: علی توکلی تاريخ: جمعه 21 خرداد 1395برچسب:کوانتوم,, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

شعری زیبا ازمهدی اخوان ثالث....فریاد
زمستان فریاد خانه‌ام آتش گرفته ست، آتشی جانسوز هر طرف می‌سوزد این آتش پرده‌ها و فرش‌ها را، تارشان با پود من به هر سو می‌دوم گریان در لهیب آتش پر دود وز میان خنده‌هایم تلخ و خروش گریه‌ام ناشاد از درون خستهٔ سوزان می‌کنم فریاد، ای فریاد! ای فریاد خانه‌ام آتش گرفته ست، آتشی بی رحم همچنان می‌سوزد این آتش نقش‌هایی را که من بستم به خون دل بر سر و چشم در و دیوار در شب رسوای بی ساحل وای بر من، سوزد و سوزد غنچه‌هایی را که پروردم به دشواری در دهان گود گلدان‌ها روزهای سخت بیماری از فراز بامهاشان، شاد دشمنانم موذیانه خنده‌های فتحشان بر لب بر من آتش به جان ناظر در پناه این مشبک شب من به هر سو می‌دوم گریان ازین بیداد می‌کنم فریاد، ای فریاد! ای فریاد وای بر من، همچنان می‌سوزد این آتش آنچه دارم یادگار و دفتر و دیوان و آنچه دارد منظر و ایوان من به دستان پر از تاول این طرف را می‌کنم خاموش وز لهیب آن روم از هوش ز آن دگر سو شعله برخیزد، به گردش دود تا سحرگاهان، که می‌داند که بود من شود نابود خفته‌اند این مهربان همسای‌گانم شاد در بستر صبح از من مانده بر جا مشت خاکستر وای، آیا هیچ سر بر می‌کنند از خواب مهربان همسایگانم از پی امداد؟ سوزدم این آتش بیدادگر بنیاد می‌کنم فریاد، ای فریاد! ای فریاد
نويسنده: علی توکلی تاريخ: شنبه 2 آبان 1394برچسب:فریاد,زمستان,سحرگاهان,آتش,گلدان,گلها, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

رهی معیری

باید خریدارم شوی تا من خریدارت شوم

<وزجان و دل یارم شوی تا عاشق زارت شوم
من نیستم چون دیگران بازیچه بازیگران
<اول به دام آرم ترا و آنگه گرفتارت شوم
نويسنده: علی توکلی تاريخ: چهار شنبه 2 ارديبهشت 1394برچسب:عشق,دام,زندگی,تفکر,دوست,داشتن,انسان,خدا,آزادی,شعور,دوبیتی,رهی,معیری, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

لحظه ای تفکر

 تابه حال از خود پرسیده ای که دراین عالم چه میکنید و قرار به کجا برید؟

قطعا این یکی از مهمترین سوالهای بشر است اما توجه به این نکته ضروریست که چگونه باید به دنبال جواب این سوال رفت؟آیا ازطریق عقلو منطقوفلسفه وعلوم دقیقه؟

یاازطریق دل ودلدادگی واحساسوخیال؟

یاازطریق دین وشریعت؟

لطفا نظربدهید شما کدام راه را برمیگزینید؟

باتشکر

نويسنده: علی توکلی تاريخ: یک شنبه 23 فروردين 1394برچسب:حقیصت,عشق,تفکر,منطق,فلسفه,علم,شعر,دوست,شریعت,دین,دینداری,علوم,ریاضیات,فیزیک, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دلشدگان

 دلم برفت و دل شدگان را خبر نکرد

یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد
یا بخت من طریق مروت فرو گذاشت
یا او به شاه راه طریقت گذر نکرد
من ایستاده ام تا کنمش جان فدا چو شمع
او خود گذر بهغ ما چو نسیم سحر نکرد
نويسنده: علی توکلی تاريخ: جمعه 14 فروردين 1394برچسب:دل,خبر,عشق,عزیز,جان,جانان,راز,گل,زیبایی,دوست, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

شعری از استاد شهریار

ای جگر گوشه کیست دمسازت

<با جگر حرف میزند سازت
تارو پودم در اهتزاز آرد
<سیم ساز ترانه پردازت
حیف نای فرشتگانم نیست
<تا کنم ساز دل هم آوازت
وای ازین مرغ عاشق زخمی
<که بنالد به زخمه سازت
چون من ای مرغ عالم ملکوت
<کی شکسته است بال پروازت
شور فرهاد و عشوه شیرین
<زنده کردی به شور و شهنازت
نازنینا نیازمند توام
<عمر اگر بود می کشم نازت
سوز و سازت به اشک من ماند
<که کشد پرده از رخ رازت
گاهی از لطف سرفرازم کن
<شکر سرو قد سرافرازت
شهریار این نه شعر حافظ بود

<که به سرزد هوای شیرازت 

نويسنده: علی توکلی تاريخ: چهار شنبه 13 اسفند 1393برچسب:عشق,ساز,حافظ,شیراز,شهریار,عالم,ملکوت,ترانه,شیرین,اشک,غم,سوز, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

فریاد

 فریاد که از عمر جهان هر نفسی رفت

دیدیم کزین جمع پراکنده کسی رفت 
شادی مکن از زادن و شیون مکن از مرگ
زین گونه بسی آمد و زین گونه بسی رفت 
 آن طفل که چون پیر ازین قافله درماند 
وان پیر که چون طفل به بانگ جرسی رفت 
از پیش و پس قافله ی عمر میندیش
 گه پیشروی پی شد و گه بازپسی رفت 
ما همچو خسی بر سر دریای وجودیم
دریاست چه سنجد که بر این موج خسی رفت 
رفتی و فراموش شدی از دل دنیا
چون ناله ی مرغی که ز یاد قفسی رفت 
رفتی و غم آمد به سر جای تو ای داد
بیدادگری آمد و فریادرسی رفت 
این عمر سبک سایه ی ما بسته به آهی ست
دودی ز سر شمع پرید و نفسی رفت
هوشنگ ابتهاج .
نويسنده: علی توکلی تاريخ: سه شنبه 5 اسفند 1393برچسب:فریاد,هوشنگ ابتهاج,عمر,هستی,عشق,غم,زندگی,حقیقت,دیزار,عاشقانه,لذت,چشم, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درخواست همکاری بزای کارهای پژوهشی وتحقیقاتی برای مقاله های علمی

 با سلام خدمت  دوستان گرامی

از کسانی که در زمینه ی علوم پایه وعلوم مهندسی.... ..مانند فیزیک شیمی ریاضی.....علاقمند هستن که بر روی مباحثی تحقیق علمی داشته باشن با ارای طرح از جانب بنده برای تولید مقاله های آی اس آی و مقالات بین المللی در خواست همکاری میکنم...درصورت تمایل در قسمت نظر خصوصی به بنده اطلاع بدهید...باسپاس فراوان وآرزوی موفقیت برای همه دوستان ارجمند.  یاحق

نويسنده: علی توکلی تاريخ: شنبه 24 آبان 1393برچسب:مقاله علمی,تحقیق علمی,پژوهش,نخبگان,مقاله یISI, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

این چیست ای عشق........

این چیست که چون دلهره افتاده به جانم؟

 

حال همه خوب است- من اما نگرانم...!
در فکر تو بستم چمدان را و همین فکر،
مثل خوره افتاده به جانم که بمانم..
چیزی که میان من و تو نیست غریبی ست،
صد بار تو را دیده ام ای غم به گمانم...؟!
انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت،
اینقدر که خالی شده بعد از تو جهانم...!
از سایه سنگین تو من کمترم آیا؟!
بگذار به دنبال تو خود را بکشانم!
ای "عشق "مرا بیشتر از پیش بمیران،
آنقدر که تا دیدن او زنده بمانم.
نويسنده: علی توکلی تاريخ: سه شنبه 20 آبان 1393برچسب:عشق,چیست,چهره,دل,دادگی,غم,غریبی,عاشقس, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

گذری از میان کوچه ها(قسمتی ازدل نوشته های اینجانب)

درفراسوی خیالم,درآن زمینهای لغزان پرازبرف,گام های کوچکی ازخیال بلندم رابرمیداشتم,که ناگهان قدم به آسمان هزاررنگ رنگین کمانی گذاشتم,مهتاب رادیدم,آفتاب رابوسیدم.وسواربراسب سفیدنسیم,درکوچهای دشت باران.برای رسیدن به کلاغ قصه ها گذرکردم از همه ی قصه های کودکانه ام اما هنوز به او نرسیده ام...بازهم میروم چون امید دل هنوز زنده است ونای فریاد سبز پس بایدرفت وجستجو کرد دراین راه راه بی راهی........علی

نويسنده: علی توکلی تاريخ: یک شنبه 18 آبان 1393برچسب:متن,نثر,دل نوشته,عشق,هنر,برف,باران,عاشقانه , موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

باز کمی نزدیک تر

میان این هیاهوی بی رنگی درکناردلهای هزاررنگ چشم به نگاه اودارم.لحظه ای درنگ حتمیست.تکرارنگاه انسانهایی که درگذرزندگی ام دیدام وحال دراین لحظه هریک درکارودارزندگی خویشن.اه.چقدرتنهاوغریبیم ماانسانها(علی)

نويسنده: علی توکلی تاريخ: دو شنبه 5 آبان 1393برچسب:هیاهو,چشم,زندگی,بی رنگی,هزار رنگ,عشق,آدم,, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

عطار نيشابوري

زندگینامه عطار نیشابوری

 


فريدالدين ابو حامد محمد بن ابوبكر ابراهيم بن اسحاق عطار نيشابوري، يكي از شعرا و عارفان نام آور ايران در اواخر قرن ششم و اويل قرن هفتم هجري قمري است. بنا بر آنچه كه تاريخ نويسان گفته اند بعضي از آنها سال ولادت او را 513 و بعضي سال ولادتش را 537 هجري.ق، مي دانند. او در قريه كدكن يا شادياخ كه در آن زمان از توابع شهر نيشابور بوده به دنيا آمد. از دوران كودكي او اطلاعي در دست نيست جز اينكه پدرش در شهر شادياخ به شغل عطاري كه همان دارو فروشي بود مشغول بوده كه بسيار هم در اين كار ماهر بود و بعد از وفات پدر، فريدالدين كار پدر را ادامه مي دهد و به شغل عطاري مشغول مي شود. او در اين هنگام نيز طبابت مي كرده و اطلاعي در دست نمي باشد كه نزد چه كسي طبابت را فرا گرفته، او به شغل عطاري و طبابت مشغول بوده تا زماني كه آن انقلاب روحي در وي به وجود آمد و در اين مورد داستانهاي مختلفي بيان شده كه معروفترين آن اين است كه:

 

 


"روزي عطار در دكان خود مشغول به معامله بود كه درويشي به آنجا رسيد و چند بار با گفتن جمله چيزي براي خدا بدهيد از عطار كمك خواست ولي او به درويش چيزي نداد. درويش به او گفت: اي خواجه تو چگونه مي خواهي از دنيا بروي؟ عطار گفت: همانگونه كه تو از دنيا مي روي. درويش گفت: تو مانند من مي تواني بميري؟ عطار گفت: بله، درويش كاسه چوبي خود را زير سر نهاد و با گفتن كلمه الله از دنيا برفت. عطار چون اين را ديد شديداً متغير شد و از دكان خارج شد و راه زندگي خود را براي هميشه تغيير داد."

 

 


او بعد از مشاهده حال درويش دست از كسب و كار كشيد و به خدمت شيخ الشيوخ عارف ركن الدين اكاف رفت كه در آن زمان عارف معروفي بود و به دست او توبه كرد و به رياضت و مجاهدت با نفس مشغول شد و چند سال در خدمت اين عارف بود. عطار سپس قسمتي از عمر خود را به رسم سالكان طريقت در سفر گذراند و از مكه تا ماوراءالنهر به مسافرت پرداخت و در اين سفرها بسياري از مشايخ و بزرگان زمان خود را زيارت كرد و در همين سفرها بود كه به خدمت مجدالدين بغدادي رسيد. گفته شده در هنگامي كه شيخ به سن پيري رسيده بود بهاءالدين محمد پدر جلال الدين بلخي با پسر خود به عراق سفر مي كرد كه در مسير خود به نيشابور رسيد و توانست به زيارت شيخ عطار برود، شيخ نسخه اي از اسرار نامه خود را به جلال الدين كه در آن زمان كودكي خردسال بود داد. عطار مردي پر كار و فعال بوده چه در آن زمان كه به شغل عطاري و طبابت اشتغال داشته و چه در دوران پيري خود كه به گوشه گيري از خلق زمانه پرداخته و به سرودن و نوشتن آثار منظوم و منثور خود مشغول بوده است. در مورد وفات او نيز گفته هاي مختلفي بيان شده و برخي از تاريخ نويسان سال وفات او را 627 هجري .ق، دانسته اند و برخي ديگر سال وفات او را 632 و 616 دانسته اند ولي بنا بر تحقيقاتي كه انجام گرفته بيشتر محققان سال وفات او را 627 هجري .ق دانسته اند و در مورد چگونگي مرگ او نيز گفته شده كه او در هنگام يورش مغولان به شهر نيشابور توسط يك سرباز مغول به شهادت رسيده كه شيخ بهاءالدين در كتاب معروف خود كشكول اين واقعه را چنين تعريف مي كند كه وقتي لشكر تاتار به نيشابور رسيد اهالي نيشابور را قتل عام كردند و ضربت شمشيري توسط يكي از مغولان بر دوش شيخ خورد كه شيخ با همان ضربت از دنيا رفت و نقل كرده اند كه چون خون از زخمش جاري شد شيخ بزرگ دانست كه مرگش نزديك است. با خون خود بر ديوار اين رباعي را نوشت:

 

 


در كوي تو رسم سرفرازي اين است مستان تو را كمينه بازي اين است


با اين همه رتبه هيچ نتوانم گفت شايد كه تو را بنده نوازي اين است

 

 


مقبره شيخ عطار در نزديكي شهر نيشابور قرار دارد و چون در عهد تيموريان مقبره او خراب شده بود به فرمان امير عليشير نوايي وزير سلطان حسين بايقرا مرمت و تعمير شد.

 

 

مقبره عطار نیشابوری

 

 

ويژگي سخن عطار :

 

 

عطار، يكي از شاعران بزرگ متصوفه و از مردان نام آور تاريخ ادبيات ايران است. سخن او ساده و گيراست. او براي بيان مقاصد عرفاني خود بهترين راه را كه همان آوردن كلام ساده و بي پيرايه و خالي از هرگونه آرايش است انتخاب كرده است. او اگر چه در ظاهر كلام و سخن خود آن وسعت اطلاع و استحكام سخن استاداني همچون سنايي را ندارد ولي آن گفتار ساده كه از سوختگي دلي هم چون او باعث شده كه خواننده را مجذوب نمايد و همچنين كمك گرفتن او از تمثيلات و بيان داستانها و حكايات مختلف يكي ديگر از جاذبه هاي آثار او مي باشد و او سرمشق عرفاي نامي بعد از خود همچون مولوي و جامي قرار گرفته و آن دو نيز به مدح و ثناي اين مرشد بزرگ پرداخته اند چنانكه مولوي گفته است:

 

 

عطار روح بود و سنايي دو چشم او ما از پي سنايي و عطار آمديم

 

 

آثار عطار نیشابوری

 

 

معرفي آثار عطار :

 

 

آثار شيخ به دو دسته منظوم و منثور تقسيم مي شود. آثار منظوم او عبارت است از: 1- ديوان اشعار كه شامل غزليات و قصايد و رباعيات است. 2- مثنويات او عبارت است از: الهي نامه، اسرار نامه، مصيبت نامه، وصلت نامه، بلبل نامه، بي سر نامه، منطق الطير، جواهر الذات، حيدر نامه، مختار نامه، خسرو نامه، اشتر نامه و مظهر العجايب. از ميان اين مثنويهاي عرفاني بهترين و شيواترين آنها كه به نام تاج مثنويهاي او به شمار مي آيد منطق الطير است كه موضوع آن بحث پرندگان از يك پرنده داستاني به نام سيمرغ است كه منظور از پرندگان سالكان راه حق و مراد از سيمرغ وجود حق است كه عطار در اين منظومه با نيروي تخيل خود و به كار بردن رمزهاي عرفاني به زيباترين وجه سخن مي گويد كه اين منظومه يكي از شاهكارهاي زبان فارسي است و منظومه مظهر العجايب و لسان الغيب است كه برخي از ادبا آنها را به عطار نسبت داده اند و برخي ديگر معتقدند كه اين دو كتاب منسوب به عطار نيست.

 

 

زندگینامه عطار نیشابوری

 

 


آثار منثور عطار:

 


يكي از معروفترين اثر منثور عطار تذكرة الاولياست كه در اين كتاب عطار به معرفي 96 تن از اوليا و مشايخ و عرفاي صوفيه پرداخته است.

 

 

 

گزيده اي از اشعار عطار نیشابوری

 


 

اي هجر تو وصل جاوداني                                            اندوه تو عيش و شادماني

 

در عشق تو نيم ذره حسرت                                       خوشتر ز وصال جاوداني

 

بي ياد حضور تو زماني                                              كفرست حديث زندگاني

 

صد جان و هزار دل نثارت                                            آن لحظه كه از درم براني

 

كار دو جهان من برآيد                                                گر يك نفسم به خويش خواني

 

با خواندن و راندم چه كار است؟                                  خواه اين كن خواه آن، تو داني

 

گر قهر كني سزاي آنم                                               ور لطف كني سزاي آني

 

صد دل بايد به هر زمانم                                             تا تو ببري به دلستاني

 

گر بر فكني نقاب از روي                                             جبريل شود به جان فشاني

 

كس نتواند جمال تو ديد                                             زيرا كه ز ديده بس نهاني

 

نه نه، كه به جز تو كس نبيند                                      چون جمله تويي بدين عياني

 

در عشق تو گر بمرد عطار                                           شد زنده دايم از معاني

 

 

******

 


گم شدم در خود چنان كز خويش ناپيدا شدم              شبنمي بودم ز دريا غرقه در دريا شدم

 

سايه اي بودم  ز اول بر زمين افتاده خوار               راست كان خورشيد پيدا گشت ناپيدا شدم

 

ز آمدن بس بي نشان و ز شدن بي خبر                      گو بيا يك دم برآمد كامدم من يا شدم

 

نه، مپرس از من سخن زيرا كه چون پروانه اي               در فروغ شمع روي دوست ناپروا شدم

 

در ره عشقش قدم در نِه، اگر با دانشي                 لاجرم در عشق هم نادان و هم دانا شدم

 

چون همه تن مي بايست بود و كور گشت             اين عجايب بين كه چون بيناي نابينا شدم

 

خاك بر فرقم اگر يك ذره دارم آگهي                  تا كجاست آنجا كه من سرگشته دل آنجا شدم

 

چون دل عطار بيرون ديدم از هر دو جهان                          من ز تأثير دل او بيدل و شيدا شدم



 

نويسنده: علی توکلی تاريخ: دو شنبه 16 ارديبهشت 1392برچسب:عطار نيشابوري,, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق.....به همراه بیوگرافی


 

شیخ محمود شبستری 
 

به نام آن که اول کرد و آخر

به نام آن که ظاهر کرد و باطن

خداوند منزه پاک و بی عیب

که عالم را شهادت کرد از غیب

به هر وصفی که خوانی در شریعت

در آئی انس میدان در طریقت

توان اندر صفاتش ره بریدن

ولی در ذات او نتوان رسیدن

به دانش در صفاتش ره نیابند

به کلّی سوی ذاتش چون شتابند

بسی گوشند و گویند از صفاتش

ولی عاجز شوند از کنه ذاتش

نبی گفتا صفات او ندانند

که اندر ذات او چون ابلهانند

کسی کو ظن برد کاو هست واصل

یقین دانم ندارد هیچ حاصل

کمال معرفت شد ما عرفناک

از آن گفتند خالصان ما عبدناک

هزاران قرن اگرچه علم خوانند

سزاوار صفاتش هم نخوانند

تفکر را نماند آن جا مجالی

به جز حیرت ندارم هیچ حالی

نخواهم آن چه گوید مرد گمراه

از آن گفتارها استغفرالله

به قدر فهم و عقل خویش گویند

یقین دارم اگر چه بیش گویند

نگویم که چنان و که چنین کرد

که گاهی آسمان و گه زمین کرد

ولی دانم که او از امر واحد

همه موجود کرد و اوست واحد

یکی را در یکی زن هم یکی دان

یکی از ذات پاکش بیشکی دان

نه از روی عدد کز راه وحدت

یکی دانَش نه چون هر یک ز صفوت

بدان دارد که می‌بینم عیانش

به گفتن در نمی‌گنجد بیانش

سخن ترسم که در توحید رانم

که در تشبیه و در تعطیل مانم

هر آن چیزی که بتوان گفت این‌ست

که آن یک آسمان، این یک زمین است

زمین و آسمان اندر بیانش

هر آن چیزی که هست او داد جانش

مر او را می‌رسد از خلق تحسین

تعالی خالق الانسان من طین

ملائک در مقام خویش هر یک

به علم خویش می‌دانند بی شک

 

 


ادامه مطلب
نويسنده: علی توکلی تاريخ: جمعه 11 اسفند 1391برچسب:شیخ محمود شبستری,کنز الحقایق,, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

زندگی نامه ی عطار نیشابوری

 

 

 

 

 

 

 حکیم غیاث‌الدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خیام نیشابوری در  ۲۸ اردیبهشت ۴۲۷ در نیشابور دیده به جهان گشود .

 

 

وی  به خیامی وخیام نیشابوری و خیامی النیسابوریهم نامیده شده‌است، از ریاضی‌دانان، ستاره‌شناسان و شاعران بنام ایران در دورهٔ سلجوقی است. گرچه پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی او است و حجةالحق لقب داشته است؛ ولی آوازهٔ وی بیشتر به واسطهٔ نگارش رباعیاتش است که شهرت جهانی دارد. افزون بر آنکه رباعیات خیام را به اغلب زبان‌های زنده ترجمه نموده‌اند، ادوارد فیتزجرالد رباعیات او را به زبان انگلیسی ترجمه کرده‌است که مایهٔ شهرت بیشتر وی در مغرب‌زمین گردیده‌است.


ادامه مطلب
نويسنده: علی توکلی تاريخ: شنبه 14 بهمن 1391برچسب:خیام,نیشابور, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

مطرب بگو که کارجهان شد بکام ما.......حافظ
ساقی! به نور باده برافروز جام ما
مطرب، بگو که کار جهان شد به کام ما
ما در پیاله عکسِ رُخِ یار دیده‌ایم
ای بی‌خبر ز لذتِ شُربِ مُدام ما
هرگز نمیرد آن که دلش زنده‌شد به عشق
ثبت است بر جَریده‌ عالَم دوام ما
چندان بُوَد کرشمه و ناز سَهی قدان
کآید به جلوه سرو صِنوبرخرام ما
ای باد! اگر به گُلشن اَحباب بگذری
زِنهار! عرضه‌دِه بَرِ جانان پیام ما
گو «نام ما ز یاد به عمدا چه می‌بری؟
خود آید آن که یاد نیاری ز نام ما»
مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است
زآن رو سپرده‌اند به مستی زمام ما
ترسم که صَرفه‌ای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما
حافظ! ز دیده، دانه‌ی اشکی همی‌فشان
باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما
دریای اَخضَر فَلَک و کشتی هِلال   هستند غرقِ نعمتِ حاجی قوام ما


نويسنده: علی توکلی تاريخ: دو شنبه 18 دی 1391برچسب:حافظ,مطرب, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

گذری از سیروسلوک آیت الله گلپایگانی

 عذاب برزخی مردگان از زبان آیت‌الله گلپایگانی

مدرس عرفان اسلامی گفت: دوستی آیات عظام بروجردی و سید جمال‌الدین گلپایگانی به حدی بود که وقتی نامه ایشان به آیت‌الله بروجردی می‌‌رسید، به احترام از جا بر می‌‌خاست، آن را می‌بوسید و روی دیدگانش می‌‌نهاد.

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، 29 محرم، سالروز وفات فقیه و عارف برجسته شیعه، آیت‌الله سید جمال‌الدین گلپایگانی است. به همین مناسبت گفتگوی مشروحی با «حسن اردشیری لاجیمی» از مدرسان عرفان اسلامی انجام دادیم که متن آن از نظر می‌گذرد.

 

ولادت سید جمال الدین گلپایگانی

 

حسن اردشیری در ابتدای این گفت‌وگو اظهار داشت: آیت الله سید جمال‌الدین گلپایگانی در سال 1295هجری قمری در روستای سعید آباد گلپایگان متولد شد.

 

وی ادامه داد: ایشان برخی از دروس را در حوزه گلپایگان گذراند و در سن 16 سالگی وارد حوزه اصفهان شد. وی از محضر بزرگانی چون حکیم جهانگیر خان قشقایی و آخوند کاشانی استفاده کرد و از دوستان ایشان می‌توان آیت‌الله بروجردی را نام برد. ایشان در 23 سالگی برای ادامه تحصیلات عازم نجف اشرف شد و در آن جا از محضر آیت‌الله آخوند خراسانی (ره) بهره برد.

 

اهمیت نقش استاد در سیر و سلوک

 

اردشیری، نقش استاد در سلوک عرفانی را یکی از مهمترین اصول دانست و گفت: آیت‌الله العظمی سید علی آقا قاضی(ره) در این‌باره فرمود: اگر انسان نصف عمر خویش را در پیدا کردن انسان کاملی صرف نماید، می‌‌ارزد.

 

وی خاطر نشان کرد: در نتیجه، شاید از امتیازات عرفان اسلامی بر اساس سیره اهل بیت علیهم‌السلام در مقابل جریان‌های معنویت گرای نوظهور این است که در عرفان اسلامی تبعیّت کورکورانه و به دور از آگاهی صحیح نیست و سالک به هرکس بدون شناخت و تأمل دست ارادت نمی‌دهد بلکه باید این امر آگاهانه و همراه با شناخت ویژگی‌های استاد باشد.


ادامه مطلب
نويسنده: علی توکلی تاريخ: سه شنبه 28 آذر 1391برچسب: آیت الله گلپایگانی,سیروسلوک,سید احمد کربلائی, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

سرگذشت شاعری شوریده دل که اسیر ناوک زنی بدکاره بنام (آرزو)شد..وحشی بافقی

 




  وحشی بافقی
 

 

 
زندگی نامه

كمال‌ الدين‌ بافقي‌ متخلص‌ به‌ وحشي‌ از شعراي‌ مشهور دوره‌ ‌صفويه است‌. وي‌ درسال‌ ۹۳۰ هجري‌ قمري‌ در بافق‌ بدنيا آمد و تحصيلات‌ مقدماتي‌ خود را در زادگاهش‌ سپري‌ نمود. وحشي‌ در جواني‌ به‌ يزد رفت‌ و از دانشمندان‌ و سخنگويان‌ آن‌ شهر كسب‌ فيض‌ كرد و پس‌ از چند سال‌ به‌ كاشان‌ عزيمت‌ نمود و شغل‌ مكتب‌ داري‌ را برگزيد. وي‌ پس‌ از روزگاري‌ اقامت‌ در كاشان‌ و سفر به‌ بندر هرمز و هندوستان‌، در اواسط عمر به‌ يزد بازگشت‌ و تا پايان‌ عمر در اين‌ شهر زندگي‌ كرد. وحشي‌ بافقي‌ در سال‌ ۹۹۷ هجري‌ قمري‌در سن‌ شصت‌ و يك‌ سالگي‌ درگذشت‌ . اين‌ شاعر بزرگ‌ روزگار خود را با اندوه‌ و سختي‌ و تنگدستي‌ و تنهائي‌ گذراند و دراشعار زيبا و دلكش‌ او سوز و گداز اين‌ سالهاي‌ تنهايي‌ كاملا مشخص‌ است‌ . وي‌ غزل‌ سراي‌ بزرگي‌ بود و در غزليات‌ خود از عشقهاي‌ نافرجام‌ ،زندگي‌ سخت‌ و مصائب‌ و مشكلات‌ خود ياد كرده‌ است‌. علاوه‌ بر اين‌ وحشي‌ رباعيات‌ ، ترجيع‌ بند، تركيب‌ بند و مثنوي‌هاي‌ زيبايي‌ از خود به‌ يادگار گذاشته‌ كه‌ تبحر و تسلط او را بر شعر و ادبيات‌ فارسي‌ نشان‌ مي‌دهد. از شاهكارهاي‌ هنري‌ وحشي‌ بافقي‌ مي‌ توان‌ به‌ مثنوي‌ فرهاد و شيرين‌ اشاره‌ كرد كه‌ ناتمام‌ ماند و بعد ها وصال‌ شيرازي‌ از شعراي‌ بزرگ‌ ‌قاجاريه آن‌ را تكميل‌ كرد.  آثار باقي‌ مانده‌ از وحشي‌ بافقي‌ عبارتست‌ از: -ديوان‌ اشعار -مثنوي‌ خلد برين‌ -مثنوي‌ ناظر و منظور -مثنوي‌ فرهاد و شيرين. مشهورترین اثر او ترکیب بند شرح پریشانی است که بخش هایی از آن را در ادامه می خوانیم.


ادامه مطلب
نويسنده: علی توکلی تاريخ: سه شنبه 9 آبان 1391برچسب:شعر,وحشی بافقی,کمال الدین,شمس الدین,, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

شعری زیبا از فیض کاشانی(مونس جان )

 

بیا تا مونس هم، یار هــم ،غمخوار هم باشیم
انیس جان غم، فرسودة بیمار هم باشیم
شب آید، شمع هم گردیم و بهر یگدگر سوزیم
شود چون روز ،دست و پای هم در كار هم باشیم
دوای هم، شفای هم، برای هم، فدای هم
دل هم ،جان هم ،جانان هم، دلدار هم باشیم
به هم یك تن شویم و یكدل و یكرنگ و یك پیشه
سری در كار هم آریم و دوش و بار هم باشیم
جدائی را نباشد زهره ای تا درمیان آید
به هم آریم سر ، بر گرد هم ،پرگار هم باشیم
حیات یكدگر باشیم و بهر یكدگر میریم
گهی خندان زهم گه خسته و افكار هم باشیم
بوقت هوشیاری عقل كل گردیم بهر هم
چو وقت مستی آید ساغر سرشار هم باشیم
شویم از نغمه سازی، عندلیب غم زدای هم
به رنگ و بوی یكدیگر شده ،گلزار هم باشیم
به جمعیت پناه آریم از باد پریشانی
اگر غفلت كند آهنگ ما ، هشیار هم باشیم
برای دیده بانی خواب را بر خویشتن بندیم
زبهر پاسبانی دیدة بیدار هم باشیم
جمال یكدگر گردیم و عیب یكدگر پوشیم
قبا و جبه و پیراهن و دستار هم باشیم
غم هم، شادی هم، دین هم ،دنیای هم گردیم
بلای یكدگر را چاره و ناچار هم باشیم
بلا گردان هم گردیده ،گرد یكدگر گردیم
شده قربان هم از جان و منت دار هم باشیم
یكی گردیم در گفتار و در كردار ودر رفتار
زبان و دست و پا یك كرده ، خدمتكار هم باشیم

نمی بینم بجز تو همدمی ای (فیض) در عالم
بیا دمساز هم گنجینة اسرار هم باشیم
 
نويسنده: علی توکلی تاريخ: پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:فیض کاشانی,مونس,, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

به این شباهت توجه و تفکر کنید

گر بتوانم یک دل را از شکستن باز دارم، بیهوده نزیسته ام

اگر بتوانم رنچ و محنتی را از زندگی یک فرد دور کنم،

یا دردی را ارام کنم

یا پرندۀ از پا افتاده ای را یاری کنم که به اشیانش باز گردد، بیهوده نزیسته ام

امیلی دیکنسن

رنچ مشو، راحت رنجور باش

ساعتی از محتشمی دور باش

رنج خود و احت یاران طلب

سایه خورشید سواران طلب

درد ستانی کن و درمان دهی

تات رسانند به فرماندهی

نظامی

نويسنده: علی توکلی تاريخ: دو شنبه 16 مرداد 1391برچسب:امیلی دیکنسن,نظامی, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

شکوفه های گیلاس

دستانم را عطر آگین می کنم
سر انگشتانم را به آبشار 'گیسوانت می سپارم
سر چشمه های عشق را
در بی نهایت چشمانت می جویم
تو جادوی دیدار
شعری کهنه
و تازگی شقایق بارانی
خیمه زدن در پاییز کوهستان
 

روایت واژه های دلتنگی است

اما بهار

حقیقتی از جنس لحظه های با تو بودن است
آری
دوستت دارم را
با بضاعتی اندک
جسارتی بسیار

و صداقتی جاری فریاد می کنم
جرعه های شراب عشقی ممکن را

نثار تشنگی هایت می کنم

شادی ها از آن تو
غصه ها و دلواپسی هایت را به من هدیه کن

آری

دوستت دارم را

شكوفه هاي گيلاس به تو خواهند گفت

نويسنده: علی توکلی تاريخ: سه شنبه 20 تير 1391برچسب:شکوفه,شکوفه های گیلاس, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

نظريه سي.پي.اچ..CPH

 

 

مقدمه:


گوردن کانه Gordon Kane نظریه پرداز فیزیک ذرات و استاد فیزیک در دانشگاه میشیگان که کارهاى او روى آزمایش و گسترش مدل استاندارد فیزیک ذرات متمرکز است، ده سئوال بی جواب فیزیک را در www.sciam.com  منتشر کرده است. برای مطالعه متن کامل سئوالات گوردن کانه به فصل 72: آن سوى مدل استاندارد مراجعه فرمایید. در این فصل سئوالات یاد شده از دیدگاه نظریه سی. پی. اچ. بررسی می شود. اما قبل از آن انرژی و انرژی گرمایی با استفاده از نظریه سی. پی. اچ. توضیح داده می شود.

 

 


 


ادامه مطلب
نويسنده: علی توکلی تاريخ: یک شنبه 14 خرداد 1391برچسب:CPH,نظريه جديد فيزيك,, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

افتخار فیزیک ایران

 

زندگی [ویرایش]

پدرش (سید عباس معزالسلطنه) و مادرش (گوهرشاد حسابی) هر دو اهل تفرش و از سادات تفرش بودند. او چهار سال اول دوران کودکی‌اش را در تهران سپری نمود. در هفت سالگی تحصیلات ابتدایی خود را در بیروت با تنگدستی و مرارتهای دوری از میهن، در مدرسه کشیش‌های فرانسوی آغاز کرد. در همان زمان تعلیمات مذهبی و ادبیات فارسی را نزد مادرش فرا می‌گرفت. او قرآن و دیوان حافظ را از حفظ می‌دانست. او همچنین بر کتب بوستان، گلستانسعدی، شاهنامه فردوسی، مثنوی مولوی و منشاتقائم مقام فراهانی اشراف کامل داشت. حسابی با شعر و موسیقی سنتی ایران و موسیقی کلاسیک غرب به خوبی آشنا بود. او در نواختن ويولن و پيانو مهارت داشت. وی در چند رشته ورزشی نیز موفقیت‌هایی کسب کرد، از جمله کسب مدرک نجات غریق در رشته شنا در دوران نوجوانی در بيروت.[۲][۳] محمود حسابی در ۱۲ شهریور سال ۱۳۷۱ هجری شمسی در بیمارستان دانشگاه ژنو درگذشت. آرامگاه (خانوادگی) وی در شهر تفرش قرار دارد.

منبع:ویکی پدیا


ادامه مطلب
نويسنده: علی توکلی تاريخ: سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:دکتر محمود حسابی,فیزیک,, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دولت عشق

 مــرده بــدم زنده شدم گريه بدم خنده شــــدم دولــت عشــق آمد و من دولت پاينده شدم

ديــده سيـــر اســت مـــرا جـــان دلــير است زهـــره شير اســت مـــرا زهره تابـنده شدم

گـفـت کـه ديوانه نه​اي لايــق ايـن خانــه نه​اي رفـتم ديوانه شـــدم ســـلسله بندنـده شدم

گفت که سرمست نه​اي رو که از اين دست نه​اي رفتم و سرمست شدم وز طرب آکنـــده شدم

گفت کـه تـو کشته نه​اي در طرب آغـشتـه‌نه​اي پــيش رخ زنـده کنش کشته و افکنده شدم

گفـت کـه تو زيـرککي مسـت خيــالي و شکي گول شـدم هول شـدم وز همه برکنده شدم

گـفـت کـه تو شمع شدي قبله اين جمع شدي جمع نيم شمــع نيــم دود پـراکــنده شدم

گـفـت که شيـخي و سـري پيـش رو و راهبري شيخ نيـم پيــش نيم امــر تــو را بنده شدم

گفــت که با بــال و پـري من پر و بـالت ندهم در هـوس بال و پرش بي​پــر و پـرکنده شدم

گــفت مـرا دولــت نـو راه مـرو رنــجـه مـشو زانک من از لطف و کرم سوي تو آينده شدم

گفـت مـرا عشق کـهن از بر مـا نــقل مـــکن گــفتــم آري نکنــم ساکن و باشنـده شدم

چشمه خورشـيد تويــي سايـه گـه بيد مــنـم چونـک زدي بر سر من پست و گدازنده شدم

تابـش جان يافــت دلـم وا شد و بشکافـت دلم اطـلــس نو بافت دلم دشمن اين ژنده شدم

صــورت جـان وقـت سحـر لاف همي​زد ز بـطر بــنـده و خربنــده بدم شاه و خداونده شدم

شـکـر کـند کاغــذ تـو از شـکر بــي​حــد تـو کــآمد او در بــر مـن با وي مانــنده شــدم

شکر کند خـاک دژم از فـلـک و چـرخ بـه خم کــز نظــر وگردش او نـورپـذيـرنـده شــدم

شـكر کند چــرخ فـلک از ملک و ملک و ملک کــز کــرم و بخشش او روشن بخشنده شدم

شکـر کند عـارف حـق کـز هـمــه برديم سبق بــر زبــر هفــت طــبق اختر رخشنده شدم

زهـره بـدم مـاه شـدم چرخ دو صـد تاه شــدم يـوسف بـودم ز کنون يوســف زاينــده شدم

از تـوام اي شهره قمــر در من و در خــود بنگر کــز اثــر خـنـده تو گلـشـن خنـدنده شدم

باش چو شطرنج روان خامش و خود جمله زبان کــز رخ آن شـاه جهـان فرخ و فرخنده شدم

نويسنده: علی توکلی تاريخ: جمعه 15 ارديبهشت 1391برچسب:مرده,زنده,عشق,ملك,ملكوت, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

تاريخچه پر احساس ترين ساز سنتي(سه تار)

سه تار سازی است از خانواده ی ساز های زهی – زخمه ای دسته بلند که طبق تحقیقات و نظر

محققان پیدایش ساز های زهی – زخمه ای در ایران بوده است........


ادامه مطلب
نويسنده: علی توکلی تاريخ: چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:سه تار,جلال,عليزاده,محمد رضا لطفي, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

عشق حقيقي

اينو نوشتم براي كسايي كه بدنبال عشق حقيقي مي گردن....باشد كه به آن برسند و در نور آن خورشيد تابان بسوزن

 

عشق هايي كه از پي رنگي بود  -   عشق نبود عاقبت ننگي بود

زانكه عشق مردگان پاينده نيست  -  چون كه مرده سوي ما آينده نيست

عشق زنده در روان و در بصر    -    هر دو مي باشد ز غنچه تازه تر

عشق آن زنده گزين كو باقي است -  وز شراب جان فزايت ساقي است

عشق آن بگزين كه جمله انبيا   -     يافتند از عشق او كارو كيا.........

نويسنده: علی توکلی تاريخ: سه شنبه 12 ارديبهشت 1391برچسب:عشق,انبيا,غنچه,مردگان,شراب,آينده,, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

افتخاري ديگر از ايرانيان در عرصه علم فيزيك

»آشنایی با نیما ارکانی حامد جانشین انیشتن

نیما ارکانی حامد فردی ایرانی است که حدودا 39 سال سن دارد، او مدرک لیسانس خود را در ریاضی و فیزیک با نشان عالی را از دانشگاه تورنتو در سال 1993 گرفته

و پس از آن دکترا را در سال 1997 از دانشگاه برکلی کالیفرنیا دریافت کرده است. نیما ارکانی حامد پس از آن در شتاب دهنده خطی استنفرد شروع به کار کرد. نیما از 14 سالگی در نظریه و قوانین نیوتون تحقیق کرده است.

در سال 1999به عنوان استاد دانشگاه برکلی مشغول به کار شد. وی در سال 2002 پس از یکسال ملاقات با استادان دانشگاه هاروارد به عنوان استادی در دانشگاه هاروارد رسید و کمی بعد از آن به مقام استادی در تحصیلات پیشرفته در دانشگاه پرینستون رسید. این مقام از سال 1933 تا سال 1955 (زمان مرگ آلبرت انیشتن) در دست انیشتن بوده که هم اکنون نزد دکتر ارکانی است. از سال 2002 تا 2008 او استاد ارشد دانشگاه هاروارد بوده است.

در سال گذشته نیز بارها مهمان انستتیو علوم طبیعی بوده و به گفته Peter goddarg مدیر انستتیو: "ما با دکتر ارکانی تماس گرفتیم تا او به جمع استادان ما بپیوندد و او نیز موافقت کرد" به گفته وی او یک تصویر ذهنی و یک درک عمیق از ظواهر تئوری های مدرن دارد و او قرار است نقش یک رهبر را در آزمایش در LHC را داشته باشد. پرفسور Nathan seibery عضو انستتیو علوم طبیعی افزود: "درک عمیق او از فیزیک و خلاقیت قابل توجه وی باعث پیشرفت انستتیو خواهد شد."

دکتر ارکانی هم اکنون در زمینه فیزیک ذرات، نامی برای خود دست و پا کرده و قرار است نظریه انقلابی او (که در زمینه عملکرد جهان می باشد) اواخر امسال تست شود. این آزمایش در LHC در CERN که مهمترین و بزرگترین شتاب دهنده ذرات در دنیا می باشد انجام خواهد شد. این شتاب دهنده در سوئیس قرار دارد و در ماه می سال 2008 افتتاح شده است. US/LHC در ماه آگوست یا سپتامبر شروع به کار می کند و اثبات تئوری در آن در سال 2009 می باشد. LHC تونلی دایره ای شکل به طول 17 مایل (20.8 کیلومتر) دارد. هزینه ساخت این دستگاه عظیم در حدود 5 تا 10 بیلیون دلار شده است.

دکتر نیما ارکانی حامد (رهبر فیزیکدانان نظری) افکار ما را در مورد فضا و زمان باز کرده و به گفته ایشان جهان حداقل 11 بعد دارد. این نظریه انقلابی را در فیزیک بوجود خواهد آورد. در تئوری ابر ریسمان و یا به اختصار ریسمان، تلاش بر این بوده که توضیح دهد ذرات کوچکترین حالت در این جهان نیستند بلکه حلقه هایی که دارای نوسان می باشند، که ریسمان نامیده می شوند کوچکترین چیز می باشد. در این نظریه ریسمان در 11 بعد نوسان می کند و بر خلاف ما که در 3 بعد مکان و یک بعد زمان هستیم. بیشتر مدلها در این تئوری حداقل 7 بعد دیگر را نشان می دهد که برای انسان قابل درک نیست.

دکتر ارکانی با فیزیکدانانی به نام Dimopoulos و Dvail پیشنهاد کردند که بعضی از این ابعاد بزرگتر از حدی است که قبلا تصور می شد و این مدل (ADD (Arkani-Dvail-Dimopoulos نام دارد متاسفانه این ابعاد قابل مشاهده نمی باشند، زیرا گرانش تنها نیروی هست که بر آنها احاطه دارد.

مخالفت بعضی ها با این تئوری به این دلیل است که نمی توان آن را آزمایش کنند. برای مثال، اگر شما در ماشین خود نشسته باشید و دستگاه GPS شما روشن باشد، شما می توانید سرعت و مکان دقیق خود را در یک لحظه بدانید. ولی این کار در دنیای ذرات غیر ممکن است و شما نمی توانید سرعت و مکان یک جسم را در یک لحظه بگویید.

دکتر ارکانی و دیگران بر این باورند که (LHC (larg hadron collider قادر است به جواب دادن به این سوال کمک کند. اگر تئوری او تایید شود، این اولین پیشرفت در زمینه فیزیک ذرات و تصورات ما در مورد فضا زمان اطراف مان از زمان انقلاب انیشتن در این رشته تا به امروز می باشد.

جوایزی که وی دریافت کرده است:
در سال 2005 جایزه فی بتا کاپا از دانشگاه هاروارد
در سال 2003 کسب مدال گریبو از انجمن فیزیک اروپا

و کمک هزینه های متعددی در سال 2002

حامد در سال 2005 برندۀ جایزه PHIL BETA KAPPA از دانشگاه هاروارد برای تعلیمات عالی خود گردید.

نیما ارکانی حامد (زاده ۱۹۷۲) از فیزیکدانان فیزیک ذره ای و نظریه ریسمان کاربردی است. او در آمریکا از پدر و مادری ایرانی که خود نیز فیزیکدان بودند به دنیا آمد و در حال حاضر استاد تمام وقت دانشگاه پرینستون است. وی هم اکنون همان کرسی را در این دانشگاه دارد که زمانی متعلق به آلبرت انیشتین بود. پدر وی نیز جعفر ارکانی حامد در حال حاضر استاد دانشگاه مک گیل کانادا در رشته ژئو فیزیک است. نیما ارکانی حامد در بیست و سومین دورهٔ کنفرانس فیزیک سُلوی در سال ۲۰۰۵ جزء دعوت شدگان به این کنفرانس بود.
 

نويسنده: علی توکلی تاريخ: شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:فيزيك,نظريه ريسمانها,نيما اردكاني حامد فردي,انيشتين, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دردا غم من

 

دل بردی از من به یغما ای ترک غارتگر من

ديدي چه آوردي اي دوست از دست دل بر سر من

عشق تو در دل نهان شد دل زار و تن ناتوان شد

رفتي چو تير كمان شد از بار غم پيكر من

مي‌سوزم از اشتياقت  در آتشم از فراغت

كانون من سينه من سوداي من آذر من

بار غم عشق او را گردون نيارد تحمل

چون ميتواند كشيدن اين پيكر لاغر من

اول دلم را صفا داد، ايينه ام را جلا داد

 

  آخر به باد فنا داد ، عشق تو خاكستر من


 

 

نويسنده: علی توکلی تاريخ: دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:عشق,یار,دوست, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

پاسبان حرم دل.....

پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب
تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم
دیده بخت به افسانه او شد در خواب
کو نسیمی ز عنایت که کند بیدارش
یارم به یک لا پیرهن خوابیده زیر نسترن
ترسم که بوی نسترن مست است و هوشیارش کند
ای آفتاب آهسته نه پا در حریم یار من
ترسم صدای پای تو خواب است و بیدارش کند

 

نويسنده: علی توکلی تاريخ: دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:دل,آفتاب,یار,پرده, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

بنده نوازي

ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه؟

مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه؟


زلف در دست صبا گوش به فرمان رقیب

این چنین با همه در ساخته ای یعنی چه؟



شاه خوبانی و منظور گدایان شده ای

قدر این مرتبه نشناخته ای یعنی چه؟


نه سر زلف خود اول تو به دستم دادی

بازم از پای در انداخته ای یعنی چه؟


سخنت رمز دهان گفت و کمر سر میان

وز میان تیغ به ما آخته ای یعنی چه؟



هر کس از مهره مهر تو به نقشی مشغول

عاقبت با همه کج با خسته ای یعنی چه؟



حافظا در دل تنگت چو فرود آمد یار

خانه از غیر نپرداخته ای یعنی چه؟
 

نويسنده: علی توکلی تاريخ: جمعه 25 فروردين 1391برچسب:شاه,پرده,حافظ,مهر,مست,زلف,سخنت,رمز, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درد از فراغ يار عالم سوز

دردم از يار است و درمان نيز هم
دل فدای او شد و جان نيز هم
اين که می‌گويند آن خوشتر ز حسن
يار ما اين دارد و آن نيز هم
ياد باد آن کو به قصد خون ما
عهد را بشکست و پيمان نيز هم
دوستان در پرده می‌گويم سخن
گفته خواهد شد به دستان نيز هم
چون سر آمد دولت شب‌های وصل
بگذرد ايام هجران نيز هم
هر دو عالم يک فروغ روی اوست
گفتمت پيدا و پنهان نيز هم
اعتمادی نيست بر کار جهان
بلکه بر گردون گردان نيز هم
عاشق از قاضی نترسد می بيار
بلکه از يرغوی ديوان نيز هم
محتسب داند که حافظ عاشق است
و آصف ملک سليمان نيز هم
 

نويسنده: علی توکلی تاريخ: چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:يار,فراغ,دوست,دوستان,پنهان,سليمان,حافظ,عشق, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

اشعاری از شیخ محمود شبستری...با دقت بخوانید؟؟؟
هر آن چيزي که در عالم عيان است 
چو عکسي ز آفتاب آن جهان است
 
که هر چيزي به جاي خويش نيکوست
جهان چون زلف و خط و خال و ابروست
 
رخ و زلف آن معاني را مثال است
تجلي گه جمال و گه جلال است
 
رخ و زلف بتان را زان دو بهر است
صفات حق تعالي لطف و قهر است
 
نخست از بهر محسوس است موضوع
چو محسوس آمد اين الفاظ مسموع
 
کجا بيند مر او را لفظ غايت
ندارد عالم معني نهايت
 
کجا تعبير لفظي يابد او را
هر آن معني که شد از ذوق پيدا
 
به مانندي کند تعبير معني
چو اهل دل کند تفسير معني
 
که اين چون طفل و آن مانند دايه است
که محسوسات از آن عالم چو سايه است
 
بر آن معني فتاد از وضع اول
به نزد من خود الفاظ ماول
 
چه داند عام کان معني کدام است
به محسوسات خاص از عرف عام است
 
از آنجا لفظها را نقل کردند
نظر چون در جهان عقل کردند
 
چو سوي لفظ معني گشت نازل
تناسب را رعايت کرد عاقل
 
ز جست و جوي آن مي‌باش ساکن
ولي تشبيه کلي نيست ممکن
 
که صاحب مذهب اينجا غير حق نيست
بدين معني کسي را بر تو دق نيست
 
عبارات شريعت را نگه‌دار
ولي تا با خودي زنهار زنهار
 
فنا و سکر و آن ديگر دلال است
که رخصت اهل دل را در سه حال است
 
بداند وضع الفاظ و دلالت
هر آن کس کو شناسد اين سه حالت
 
مشو کافر ز ناداني به تقليد
تو را گر نيست احوال مواجيد
 
نه هر کس يابد اسرار طريقت
مجازي نيست احوال حقيقت
 
مر اين را کشف بايد يا که تصديق
گزاف اي دوست نايد ز اهل تحقيق
 
تو را سربسته گر خواهي بداني
بگفتم وضع الفاظ و معاني
 
لوازم را يکايک کن رعايت
نظر کن در معاني سوي غايت
 
ز ديگر وجه‌ها تنزيه مي‌کن
به وجه خاص از آن تشبيه مي‌کن
 
نمايم زان مثالي چند ديگر
چو شد اين قاعده يک سر مقرر
 
 
نويسنده: علی توکلی تاريخ: دو شنبه 21 فروردين 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

گذري بر شعر نو عنوان(راز هستي)

از راز هستی برایم بگو

از رقص ابرها....

از پایکوبی نسیم....

از شیطنت قاصدکها...

از عشق برایم بخوان

از زمزمه دشت...

از آواز آب ....

از سرود برگ...

بگو چه می گویند اینها؟!....
 


ادامه مطلب
نويسنده: علی توکلی تاريخ: جمعه 18 فروردين 1391برچسب:راز هستي,ستاره,قاصدكها,ابر,پايكوبي,رقص, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

يكي از بزرگترين سوالات بشر

هر وقت به هدفم مي انديشم اين شعر مولانا به ذهنم مياد!!از شما مي خوام بعد از خواندن شعر نظرتونو بگين؟؟ممنونم

 

روزها فكر من اين است و همه شب سخنم

كه چرا غافل از احوال دل خويشتنم



از كجا آمده ام آمدنم بهر چه بود

به كجا مي روم ؟ آخر ننمايی وطنم



مانده ام سخت عجب كز چه سبب ساخت مرا

يا چه بود است مراد وی از اين ساختنم



جان كه از عالم علوی است يقين می دانم

رخت خود باز بر آنم كه همان جا فكنم



مرغ باغ ملكوتم نيم از عالم خاك

دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم



ای خوش آن روز كه پرواز كنم تا بر دوست

به هوای سر كويش پر و بالی بزنم



كيست در گوش كه او می شنود آوازم

يا كدام است سخن مي نهد اندر دهنم



كيست در ديده كه از ديده برون می نگرد

يا چه جان است نگويی كه منش پيرهنم



تا به تحقيق مرا منزل و ره ننمايی

يكدم آرام نگيرم نفسی دم نزنم



می وصلم بچشان تا در زندان ابد

از سر عربده مستانه به هم درشكنم



من به خود نامدم اين جا كه به خود باز روم

آن كه آورد مرا باز برد در وطنم



تو مپندار كه من شعر به خود می گويم

تا كه هشيارم و بيدار يكی دم نزنم



شمس تبريز اگر روی به من بنمايی

والله اين قالب مردار به هم در شكنم

مولانا.....
 


 

نويسنده: علی توکلی تاريخ: جمعه 18 فروردين 1391برچسب:هدف,شعر,مولانا, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

پوشش زن در ادیان الهی

 

بر اساس اصل لزوم هماهنگى و تناسب آفرينش و قانونگذارى،1 خداوند لباس و پوشاك را در لابلاى نعمت‏هاى بيكرانش به بشر ارزانى داشت2 و اشتياق درونى زنان به »حجاب« را با تشريع قانون پوشش مستحكم ساخت تا گوهرِ هستى »زن« در صدفِ پوشش صيانت گردد و جامعه از فرو افتادن در گرداب فساد و تباهى نجات يابد. بدون ترديد جهان بينى و انسان شناسى هر فرهنگ و مكتب، نقش اساسى و مهمّى در انتخاب نوع و كيفيت پوشش دارد.3 بر اساس جهان‏بينى اديان الاهى كه انسان خليفه خداوند و مركز و محور جهان هستى است و رسالت كسب معرفت و تهذيب نفس و اصلاح جامعه را بر دوش دارد و حياتش در جهان آخرت نيز ادامه دارد، بايد جسم زن و چشم مرد پوشيده گردد تا غرايز شهوانى مهار و كنترل شود و استعدادهاى معنوى و عقلانى بشر در پرتو رهيافت‏هاى فطرى و هدايت‏هاى وحيانى شكوفا گردد. گرچه انتخاب لباس و پوشاك برآيند انديشه و اراده آدمى است، ولى بر بينش و اراده انسانى نيز تأثير مى‏گذارد و مى‏تواند به عنوان زمينه‏ساز تعالى يا انحطاط فردى و اجتماعى نقش آفرينى نمايد.

 


ادامه مطلب
نويسنده: علی توکلی تاريخ: دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:حجاب,زن,پوشش,زیبایی,چگونه زیباتر به نظر بیان, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

تصاویر غیرعادی از یک مثلت سیاه روی خورشید

رصدخانه خورشیدی ناسا روز سه شنبه تصاویری از یک مثلت سیاه عظیم روی خورشید را به ثبت رساند.

 این حفره غول پیکر که کاملاً شبیه به یک مثلت به نظر می رسد احتمالاً یا یک خطای دیداری یا یک منطقه تیره است که در اثر بادهای خورشیدی ایجاد شده است.

برپایه معتبرترین فرضیه، این شکل غیرعادی مثلثی یک "چاله تاجی" (Coronal hole) است. باوجود این، هنوز دانشمندان هیچ توضیح علمی رسمی درخصوص دلیل پیدایش این پدیده روی خورشیدی ارائه نکرده اند.

رصدخانه فضایی دینامیک خورشید (SDO) ناسا روز سه شنبه 13 مارس 2012 این عکسها را که در سایتهای ناسا و سازمان هواشناسی آمریکا منتشر شده اند از خورشید گرفت.

براساس گزارش یونیورس تودی، باد خورشیدی اصطلاحی است که در مورد ماده ای که به طور ثابت از سطح خورشید به بیرون می جهد به کار می رود.

این باد خورشیدی غالباً شبیه به حبابهای جوشانی است که با سرعت 400 کیلومتر در ثانیه به اطراف پرتاب می شوند. زمانی که چاله تاجی نمایان می شود سرعت باد خورشیدی می تواند دو برابر شده و به حدود 800 کیلومتر در ثانیه برسد.

افزایش فعالیت ژئومغناطیس و حتی توفانهای ژئومغناطیسی می توانند بادهای خورشیدی را در مدت 2 تا 3 روز پس از فوران به زمین برسانند.

چاله مثلثی شکل به دلیل اینکه خنک تر از سایر قسمتهای تاج خورشیدی هستند در تصاویر SDO تاریک به نظر می رسند. دما در تاج خورشیدی در حدود یک میلیون درجه سانتیگراد است.

تصاویر غیرعادی از یک مثلت سیاه روی خورشید

تصاویر غیرعادی از یک مثلت سیاه روی خورشید

تصاویر غیرعادی از یک مثلت سیاه روی خورشید

تصاویر غیرعادی از یک مثلت سیاه روی خورشید

تصاویر غیرعادی از یک مثلت سیاه روی خورشید

تصاویر غیرعادی از یک مثلت سیاه روی خورشید

تصاویر غیرعادی از یک مثلت سیاه روی خورشید

نويسنده: علی توکلی تاريخ: دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:خورشید,غیر عادی,مثلث,, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

هفت شگفتي عظيم در جهان فيزيک

 


 

ما به جايي رسيده‌ايم كه كه بدون حل كردن برخي از مشكلات و مسايل فيزيك، نمي‌توانيم در مورد حقايق و پديده‌هاي جالب و شگفت‌انگيز ديگر فيزيكي، اطلاعات بيشتري كسب كنيم. براي درك مفاهيمي مثل خاستگاه و بنياد جهان هستي، سرنوشت نهايي سياهچاله‌هاي فضايي يا امكان سفر در زمان، نياز داريم كه بدانيم جهان هستي چگونه ادامه‌ي حيات مي‌دهد.

 

۱) جهان هستي چگونه برپاست؟


 ما به جايي رسيده‌ايم كه كه بدون حل كردن برخي از مشكلات و مسايل فيزيك، نمي‌توانيم در مورد حقايق و پديده‌هاي جالب و شگفت‌انگيز ديگر فيزيكي، اطلاعات بيشتري كسب كنيم. براي درك مفاهيمي مثل خاستگاه و بنياد جهان هستي، سرنوشت نهايي سياهچاله‌هاي فضايي يا امكان سفر در زمان، نياز داريم كه بدانيم جهان هستي چگونه ادامه‌ي حيات مي‌دهد.
 هم‌اكنون يك ايده‌ي خوب در ذهن ما هست كه مي‌تواند منتج به كشف حقيقت و بنياد هستي شود. علم فيزيك در قرن بيستم بر پايه‌ي انقلابهاي دوگانه‌ي مكانيك كوانتومي (تئوري ماهيت جسم) و نظريه‌ي معروف اينشتين در مورد فضا، زمان و جاذبه معروف به نسبيت، بنا شده است. اما وقتي شما به دو تعريف نهايي از واقعيت دست پيدا مي‌كنيد زماني كه تنها يك واقعيت را موجود مي‌بينيد، اين راضي‌كننده نيست.
 تلاش براي يگانه‌سازي اين دو تئوري، موانع تكنيكي فني و مفهومي وحشتناكي را بر سر راه بهترين نظريه‌پردازان فيزيك در طول دهه‌هاي گذشته قرار داده و آنان را به چالش كشيده است. براي مثال از آنجايي كه جاذبه، خودش را به عنوان يك عامل ايجاد انحراف در فضاي چهاربعدي زمان-مكان معرفي مي‌كند، پذيرش نظريه‌ي كوانتومي در مورد جاذبه ايجاد مشكل مي‌كند. از يك جهت، اين به معناي پذيرش شك و ترديد هايزن‌برگ در مورد فرضيات موجود راجع به زمان – مكان به شكل في‌نفسه است كه قطعاً مشكل‌ساز خواهد بود.
 اما ممكن است اين ترديدها، يك معناي ديگر هم داشته باشند و آن به معناي وجود يك مشكل در رابطه با گرايش و رويكرد ما نسبت به قضيه است. شايد ما نبايد مفهوم جاذبه را به تنهايي بررسي كنيم. اكثر تلاشهايي كه براي يكسان‌سازي نظريات موجود در مورد جاذبه انجام شدند، خود منجر به اين گشتند كه تعريف كيفيت و كميت جاذبه، وارد يك بحث و ميدان جديد شود كه به ناچار همه‌ي نيروهاي طبيعت مانند همه‌ي اجزاي زيراتمي را به يك چارچوب تئوريك محدود مي‌كند. اين ايده‌يي است كه برخي از فيزيك‌دانها آن را "تئوري همه‌چيز" مي‌خوانند.
 نظريه‌ي جديدي كه در حال حاضر مطرح مي‌شود، نظريه‌ي "فرا-رشته‌يي" است كه به وجود حلقه‌هاي كوچك و ريز رشته‌يي اتمي به عنوان سازنده‌ي همه‌ي مواد حكم مي‌دهد. فرضيه‌ي ديگري كه وجود دارد و به تئوري ام مشهور است هنوز كمي پيچيده و مبهم به نظر مي‌رسد و مي‌تواند به عنوان لايه‌يي كه در ابعاد وسيعتر فضايي حركت دارد، تصوير شد. اما مرحله و روند پيشرفت در اين نظريه‌ها در بهترين حالت، اينگونه جمع‌بندي مي‌شود كه هيچ كس دقيقاً به ياد نمي‌آورد وجود حرف "M” در نظريه‌ي ام، دقيقاً به چه دليلي است و چه واژه‌يي را تداعي مي‌كند. راه درازي در پيش است...


 ۲) آيا "ضدجاذبه‌"ي اينشتين واقعاً يك اشتباه بود؟


 اينشتين، ضدجاذبه را بزرگترين اشتباه خود مي‌شمارد. اما به نظر مي‌رسد كه او با اضافه كردن يك نظريه‌ي ضدجاذبه به فرضيه‌ي نسبيت خود كه آن را شرط فلسفه‌ي انتظام گيتي مي‌خوانند، كار درستي انجام داده است.
 اين شرط اضافه در فرضيه‌ي نسبيت، به فضا يك خاصيت تدافعي نسبت مي‌دهد به اين معنا كه فضا خودش را دفع مي‌كند، گسترده‌تر مي‌شود و هرچه سريعتر اين روند افزايش گستردگي ادامه مي‌يابد. اينشتين اين عامل به ظاهر بي‌ارزش را اضافه كرد چرا كه تصور مي‌شد جهان هستي ثابت است و بي‌حركت. در نتيجه نياز بود تا نيرويي وجود داشته باشد و قدرت كشش جاذبه‌يي زمين را بالانس و دچار تعادل كند كه مواد موجود بر روي زمين، كوچك و كوچكتر نشوند.
 اما در دهه‌ي ۱۹۲۰، ادوين هابل كشف كرد كه جهان هستي خود به خود در حال گسترش و افزايش است. در نتيجه اينشتين نيز نظريه‌ي "تعادل انتظامي گيتي" را به دليل ترس، پس گرفت!
 اما به نظر مي‌رسد اين ايده نبايد محو شود. نظريه‌ي كوانتومي ميدانها، ثابت مي‌كند كه حتي فضاهاي خالي نيز با انرژي زياد در حال طغيان و جنب و جوش هستند. در واقع همان تاثير جاذبه‌يي g=۱۰ كه نظريه‌ي ضدجاذبه‌ي اينشتين را توصيف مي‌كند. اين نظريه در مورد قدرت دافعه‌ (كه در مقابل جاذبه مطرح مي‌شود) مقداري گنگ و مبهم است اما به آن يك ارزش تخميني مي‌دهد.
 تقريباً 10 سال پيش، فضانوردان متوجه شدند كه سرعت گسترش ابعاد جهان هستي در حال افزايش است و در نتيجه نظريات آزمايش خود در مورد نيروي ضدجاذبه را مطرح كردند. در عين ناباوري و سرگرداني فيزيكدانها هم اين فضانوردان، قدرت ضدجاذبه را شامل ۱۲۰ نيرو دانستند كه ۱۰ بار از مقدار پيش‌بيني‌شده‌ي قبلي كوچكتر است.
 اين نتيجه، بسيار گمراه‌كننده و عجيب است. اگر تعادل برقرار شده ميان جاذبه و دافعه، مقداري برابر با صفر بود، در نتيجه يكي از قوانين عميق و مهم طبيعي در موردش صدق مي‌كرد اما يك عدد غيرصفر كه تازه با تئوري ابتدايي نيز غيرقابل مقايسه شناخته شده را نمي‌شود تعبير كرد.
 براي وخيم‌تر كردن شرايط، كيهان‌شناسان به ايده‌يي علاقه‌مند شدند كه نيروي دافعه‌ي بسيار قوي و بزرگي در اولين مرحله‌ي تفكيك پس از انفجار بزرگ يا Big Bang را مطرح مي‌كند چرا كه اين نظريه، سناريوي جذاب و محبوب مربوط به زمين غيرمسطح و در حال افزايش حجم را تاييد مي‌كند. با توجه به اين تئوري، جهان هستي پس از تولد و شكل‌گيري، با سرعتي غيرقابل باور توسط يك عامل قدرتمند و عظيم، تغيير حجم داد و اين نيرو را قدرت ضدجاذبه يا دافعه ايجاد نمود.

در نتيجه اگر بخواهيم دليل و برهاني بر اين افزايش حجم سريع و روزافزون بيابيم، به نظريه‌يي نياز داريم كه توضيح دهد چرا ضدجاذبه در ابتدا بسيار قوي و شديد بود، سپس با شتاب و سرعت كاهش مقدار پيدا كرد و سپس به مقداري در حوالي صفر رسيد. به عبارت ديگر، ما مي‌خواهيم بدانيم كه چرا نيروي ضدجاذبه، تقريباً در اولين فازهاي شكل‌گيري جهان هستي حذف و محو شد اما به طور كلي از بين نرفت؟
 يك احتمال اين است كه نيرو بر اثر گذشت زمان، محو مي‌شود. احتمال ديگر مي‌تواند اين باشد كه نيرو در فضا تغيير مي‌كند و در نتيجه ممكن است از وراي دوربين تلسكوپهاي ما، همه چيز بسيار بزرگتر از آنچه هستند نشان داده شوند. اگر اينگونه است، در نتيجه هر جسمي در آن منطقه، با سرعت در كهكشانها و ستاره‌هاي ديگر پخش و متلاشي مي‌شد و در نتيجه اصلاً هيچ ناظري نمي‌توانست حضور داشته باشد تا نيرو را اندازه بگيرد.
 آنچه كه ما نياز داريم، يك تئوري است كه قدرت نيروي دافعه يا ضدجاذبه را به اندازه‌ي بخشي از قدرت همه‌ي نيروهاي موجود در طبيعت براي ما تعريف كند. متاسفانه به نظر نمي‌رسد كه تئوريهاي موجود مثل تئوري فرارشته‌يي يا تئوري "ام"، اين ميزان خاص را مشخص كنند و مقدار كمي كه باقي مي‌ماند هم همچنان ناشناخته و اسرارآميز خواهد بود. در نتيجه بايد دوباره به سوال يك رجوع كنيم!


 ۳) چرا ما در سه بعد زندگي مي‌كنيم؟


 آيا اينكه زمين ما سه بعد دارد، اتفاقي است يا بايد برايش دنبال يك تعبير عميقتر گشت؟ بعضي از تئوريسين‌ها معتقدند كه فضاي به وجودآمده بر اثر انفجار بزرگ، تنها به صورت اتفاقي از سه بعد تشكيل گشت و ممكن است قسمتهاي ديگري از جهان هستي وجود داشته باشند كه ابعادشان متفاوت باشد.
 مثلاً هيچ دليل منطقي نمي‌توان يافت براي پاسخ به اين سوال كه چرا مثلاً جهان هستي فقط دو بعد ندارد. چندصد سال پيش، ادوين آبوت اثري به نام "زمين مسطح" نوشت كه در آن جهاني دوبعدي را تصوير كرد. جهاني كه در آن اجسام و موجودات حيات خود را تنها بر روي "سطح" ادامه مي‌دادند. اما فيزيك جهان دوبعدي با فيزيك جهان ما بسيار متفاوت خواهد بود. براي مثال در فضاي دو بعدي، امواج به شفافيت انتشار در فضاي سه بعدي، پخش نمي‌شوند و باعث ايجاد انواع مشكلات در سيگنال‌رساني و انتقال اطلاعات مي‌گردند. و نيز از آنجايي كه زندگي آگاهانه، به فرآيند انتقال درست و صحيح اطلاعات بستگي دارد، در نتيجه اين تفاوتها كافي خواهند بود براي اينكه مشاهدات ما را تنها در حد مناطقي ناشناخته محدود نگاه دارند.
 تصور كردن فراتر از سه بعد نيز مشكلات مختلفي به همراه خواهد داشت. در چنين حالتي، سيستمهاي نجومي و سياره‌يي غيرممكن مي‌شوند چرا كه عكس قانون جاذبه يعني قانون قدرتهاي افزايشي به وجود خواهد آمد. در نتيجه به نظر مي‌رسد كه جهان سه بعدي تنها جهاني است كه وجود دارد و فيزيكدانها مي‌توانند درباره‌اش بنويسند. اما نكات ريزي وجود دارد كه باعث مي‌شود اين فرضيه با شك و ترديد همراه باشد.
 شايد فضا سه بعدي نيست و تنها اينگونه براي ما نشان داده مي‌شود. شايد فضا ۹ يا ۱۰ بعد دارد و حتي ابعاد بيشتر! برخي از تئوريهايي كه قصد يكپارچه‌سازي نيروهاي طبيعت را دارند مانند فرضيه‌ي فرا-رشته‌يي، امكان وجود تعداد ابعاد بيشتري نسبت به آنچه كه ما مي‌بينيم را رد نمي‌كنند.
 دليلشان نيز اين است كه بسياري از معادلاتي كه براي توصيف وضعيت موجود به كار مي‌روند، با در نظر گرفتن تعداد بيشتر ابعاد، نتايج بهتري مي‌دهند! در نتيجه نمي‌توان آن را كاملاً بي‌معني دانست. ابعاد اضافي فضا، سابقه‌ي حل بسياري از مشكلات و مسايل حل‌ناشدني فيزيك را دارند. براي مثال اينشتين براي توصيف كردن جاذبه، به يك بعد اضافي نياز داشت و آن، زمان بود. و تئودور كالوتزا نيز يك بعد به سه بعد اثبات شده اضافه كرد چرا كه مي‌خواست نظريات جاذبه را با فرضيات ماكس‌ول در مورد الكترومغناطيس، همگون سازد.
 مطمئناً ما نمي‌توانيم بعد چهارم را ببينيم اما اين هم احتمالاً يك دليل دارد. اين بعدهاي اضافه، مي‌توانند بسيار كوچك و فشرده شوند. يك لوله‌ي پليمري آب را از دور در نظر بگيريد. مانند يك خط دراز و معوج به نظر مي‌رسد. از يك بعد نزديكتر آن را نگاه كنيد. به شكل تيوب يا لوله ديده مي‌شود. اما آنچه كه در حقيقت اين لوله را مي‌سازد، يك سطح دايره‌يي شكل كوچك است كه دور محيط لوله چرخيده است. به طور مشابه، بعد چهارم نيز مي‌تواند چنين لوله‌يي باشد كه دور فضاي سه‌بعدي مي‌چرخد اما آنقدر كوچك است كه ديده نمي‌شود.
 در نتيجه تصور كردن ابعاد بسيار زيادتري كه اينگونه در فضا پنهان‌ شده‌اند، به راحتي ممكن است. اما متاسفانه نظريه‌ي فرا-رشته‌يي هنوز دقيقاً سه بعد گشوده‌شده را تاييد نمي‌كند در نتيجه براي تصور ما نسبت به جهان هستي هم تعريف درستي نمي‌توان ارايه داد.
 اما براي تصور كردن يك بعد جديد، راههاي ديگري هم هست. فرض كنيد نيروهاي فيزيكي بتوانند نور و جسم را به يك صفحه‌ي سه‌بعدي مسطح يا ورقي‌شكل تقليل دهند و محدود كنند در حالي كه به برخي پديده‌هاي ديگر فيزيكي اجازه مي‌دهند تا وارد بعد چهارم شوند. ساكن شدن سطوح دو بعدي به جاي اجسام سه‌بعدي در فضاهاي مشخص باعث مي‌شود تا هر جسم و پديده‌يي به شكل طرح و نقشه‌اش نشان داده شود. مثلاً ما يك توپ كره‌يي شكل را به صورت دايره ببينيم! به طريق مشابه، ممكن است ادعا شود كه ما در حال حاضر تنها تصويري سه بعدي از اجسام و مفاهيمي را مي‌بينيم كه در واقع چهاربعدي هستند.
 اما فضاي "سه لايه‌يي" ما مي‌تواند تنها در چهار بعد نيز محدود نشود. لايه‌هاي قابل كشف ديگري نيز مي‌توانند وجود داشته باشند كه در فضاي چهاربعدي حضور دارند. اثبات اين فرضيه، انجام آزمايشهايي تازه را مي‌طلبد كه وجود بعد چهارم را نيز به ما نشان دهد. اما اين نظريه وجود دارد كه برخورد لايه‌هاي چندبعدي در مقياسهاي اين‌چنيني مي‌تواند به تكرار شدن "انفجار بزرگ" منجر گردد در نتيجه حضور ما بر روي كره‌ي زمين شايد اصلاً مويد همين مطلب باشد كه فضا واقعاً سه‌بعدي نيست!


 ۴) آيا سفر در زمان امكانپذير است؟


 شايد سوال يك نيز بازگويي همين سوال باشد. ماهيت جسم و جاذبه‌ي كوانتومي را فراموش كنيد. شايد اين سوال را هر كسي دوست دارد كه پاسخ دهد. سفر در زمان به يك موضوع علمي – تخيلي مورد علاقه و جذاب براي مردم تبديل شد پس از اينكه اچ.جي. ولز، رمان نوگرايانه و جالب خود با نام "ماشين زمان" را نوشت. اما هرآنچه كه اينجا مطرح شده، لزوماً علمي – تخيلي نيست. براي مثال سفر در زمان به سوي آينده، يك واقعيت علمي پذيرفته شده است. تئوري نسبيت اينشتين تاييد مي‌كند كه يك جسم ناظر و مشاهده‌گر در برابر زمين، مي‌تواند به سمت آينده‌ي زمين جهش كند. اين تاثير را ساعتهاي اتمي ثابت كرده‌اند.
 اما اينگونه درگير شدن با تار و پودهاي زمان، به سرعتي مشابه سرعت نور نياز دارد كه شايد در تئوري قابل اثبات و ممكن باشد اما به يك شاهكار بزرگ مهندسي نياز دارد، حتي اگر به بودجه و هزينه‌هايش فكر نكنيم. اما سفر در زمان به سمت عقب، مشكلات بزرگتري خواهد داشت. نسبيت، اين فرضيه را تاييد نمي‌كند كه يك جسم ناظر بتواند در دو بعد زمان-مكان سفر كند و به عقب هم برگردد. اما در همه‌ي داستانها و سناريوها، چنين شرايط خارق‌العاده‌يي نيز در نظر گرفته شده است.
 يكي از راههاي سفر به عقب در زمان، استفاده از يك "لانه‌ي مار" فضايي خواهد بود. تئوريسين‌ها معتقدند چنين تونل يا دروازه‌ي ستاره‌يي كه دو نقطه را در ابعاد زمان – مكان به يكديگر متصل كند، وجود دارد. اگر يكي‌شان را پيدا كنيد و داخلش بپريد، چند لحظه‌ي بعد از نقطه‌يي ديگر در جهان هستي سردر خواهيد آورد. آنها معتقدند اگر چنين چاله‌يي وجود داشته باشد، مي‌توان آن را با ماشين زمان نيز مطابق و هماهنگ كرد. مي‌توانيد از طريق آن سفر كنيد و نه تنها از يك مكان ديگر سر دربياوريد، كه وارد يك زمان ديگر نيز بشويد. اين "زمان" مي‌تواند در گذشته يا آينده باشد.
 اگر امكان سفر به گذشته وجود داشته باشد، انواع پارادوكس‌ها و تضادها نيز اتفاق خواهند افتاد. مانند معماي يك مسافر زمان كه به سالهاي گذشته مي‌رود و مادرش را وقتي يك كودك است، به قتل مي‌رساند. از اين تضادها مي‌توان گريخت اگر اصرار بورزيم و بدانيم كه هيچ چيز نمي‌تواند قانون علت و معلول و كنش و واكنش را از بين ببرد. اما سفري دوطرفه در مسير زمان، هنوز پيچيده و غيرقابل هضم است.
 براي بسياري از فيزيكدانها، اين مساله بسيار غيرعقلاني است. استفان هاوكينگز نظريه‌ي "تخمين محافظت از تسلسل وقايع" را مطرح مي‌كند و معتقد است كه يك نيرو يا عامل خاص باعث مي‌شود تا اجسام فيزيكي يا نيروها نتوانند به گذشته برگردند. اين مساله شايد به دليل موانع و سدهاي فيزيكي اساسي بر سر راه ساخت ماشين زمان اتفاق مي‌افتد. براي مثال انرژي خلاء كوانتومي در صورتي كه هيچ محدوديتي براي ورود به حفره‌هاي ماري فضا نداشته باشد، طغيان خواهند كرد و دفع خواهند شد.
 اين مساله همچنان لاينحل باقي مانده اما موضوعي است كه بسياري از مردم، وقت و تلاش خود را صرف آن مي‌كنند. همانطور كه هاوكينگز اشاره كرده، صرف هزينه براي تحقيق در مورد سفر به زمان بسيار سخت است. در نتيجه به نظر مي‌رسد برهان يا تكذيبيه‌يي براي حل اين مساله، خود به مشكلات عمومي ديگر منجر شود. مانند طرح يك نظريه‌ي رام‌شدني و قابل دسترسي در مورد جاذبه‌ي كوانتومي.


 ۵) آيا ما در يك صافي كهكشاني زندگي مي‌كنيم؟


 سياهچاله‌هاي آشناي كهكشاني همچنان مي‌توانند باعث ايجاد بهت و حيرت براي فيزيكدانهاي تئوريست شوند. يك سياهچاله‌ي فضايي مي‌تواند زماني كه يك ستاره‌ي بزرگ آتش مي‌گيرد و محو مي‌شود، تشكيل گردد. هسته‌ي آن بر اثر جاذبه‌ي دروني فراوان، به دو نيم تقسيم مي‌شود. اگر جسم به لحاظ شكلي، كروي باشد، آنگاه همه‌ي مواد تجزيه‌شده از ريشه با نسبتهاي مساوي به سمت مركز هندسي هسته، ريزش مي‌كنند در نتيجه مقدار ميدان چگالنده و ميدان جاذبه به بي‌نهايت ميل خواهد كرد. تا زماني كه جاذبه، خود را به عنوان تاروپودي از هندسه‌ي مكان – زمان معرفي مي‌كند، ميزان خميدگي و پيچش اين دو بعد يعني زمان و مكان، به بي‌نهايت ميل خواهد كرد و براي زمان – مكان يا هر دوي آنها، يك خط مرز و محدوده خواهد ساخت. رياضيدانها، اين پديده را تكين يا فرديت مي‌نامند.
 هيچ كس نمي‌داند كه از اين فرديت‌ها، چه چيزي حاصل مي‌شود. آيا فضا-زمان، همانجا به پايان خواهد رسيد يا اين فرديتها به از كارافتادگي نظريات ما منجر مي‌شوند؟ اگر زمان – مكان مرز و حدودي داشته باشد، آنگاه پيش‌بيني كردن حاصل آن نيز غيرممكن خواهد بود. از آنجايي كه پيش بيني و فلسفه‌ي جبر و تقدير، پايه‌ي همه‌ي تصاوير علمي و منطقي از جهان حاضر را تشكيل مي‌دهد، فرديتها مي‌توانند پا را از مرزهايي فراتر بگذارند كه علم نمي‌تواند.
 وقتي يك سياهچاله‌ي فضايي، حاصل يك تفرد را در بربگيرد، آن ديگر پوشيده و مستور مي‌شود و ديگر تهديدآميز نيست. در ۱۹۶۷، راجر پنروز، فرضيه‌ي "سانسور فضايي" را مطرح كرد. در اين فرضيه، اعتقاد بر اين بود كه همه‌ي تفردهاي ايجادشده بر اساس كاهش جاذبه، قاعدتاً توسط سياهچاله‌هاي فضايي پوشيده مي‌شوند و در نتيجه براي ما غيرقابل مشاهده هستند. راه چاره نيز غيرقابل دسترسي بود يعني وجود تفردهاي ناپوشيده كه مي‌توانند باعث اتفاقاتي بدون توجيه و دليل منطقي و عقلاني شوند.
 سپس چند سال بعد، استفان هاوكينگز، يك پيچيدگي ديگر در مورد اين مساله را نيز مطرح كرد. او متوجه شد كه سياهچاله‌ها، امواج گرمايي از خود منتشر مي‌كنند و به آرامي تجزيه مي‌شوند. تئوريسين‌هاي فيزيكي، آنچه كه ممكن بود در پايان اتفاق بيفتد را اينگونه تصور كردند: آيا اين تبخير و تبديل در نهايت، تفردهاي موجود در دل سياهچاله‌ها را نمايان و بي‌پرده خواهد كرد؟
 اين مساله در مباحث مربوط به تئوري اطلاعات نيز به شكلي ديگر مطرح شد. وقتي ستاره‌يي از يك سياهچاله برمي‌خيزد، محتواي اطلاعات جزيي ستاره (مانند تعداد اجزا و ذره‌هايي كه از آن تشكيل شده است و از هر نوع ذره و قسمت، چند تكه عضو در ستاره به كار رفته) براي يك ناظر بيروني، غيرقابل مشاهده خواهد بود.
 در نتيجه زماني كه يك سياهچاله‌ي فضايي از بين مي‌رود، آيا اطلاعات بر اثر نوعي از تابش كه هاوكينگز مطرح كرد، دوباره برمي‌گردند؟ اين سياهچاله‌ها به نظر مي‌رسد به وضوح در همه‌جاي جهان هستي وجود دارند و حاضر هستند. اگر پيچ‌ و تابهاي موجود در حفره‌هاي ماري (حفره‌هاي تكيني) باعث آشكار شدن يك چاله‌ي جديد در بعد فضا – زمان مي‌شوند، پس مي‌توان نتيجه گرفت كه جهان هستي مثل يك كف‌گير يا صافي فضايي در حال نشست كردن است؟ اگر اينگونه است، پس محتوياتش به كجا مي‌روند؟
 

۶) جهان هستي از چه چيز ساخته شده است؟


 دريغ و افسوس كه اين سردرگمي همچنان ادامه دارد. فيزيكدانها دقيقاً نمي‌دانند و مطمئن نيستند كه آنجا چه چيزهايي هست. در نجوم اينگونه مطرح مي‌شود كه آنچه شما مي‌بينيد، دقيقاً آنچه نيست كه وجود دارد. ستاره‌ها، سياره‌ها و توده‌هاي غبار موجود در فضا از اتم‌هاي معمولي تشكيل شده‌اند. اما براي هر گرم از اجرام معمولي در جهان هستي، چندين گرم اجرام ناديده و ناشناخته وجود دارد.
 ما اين را از نوع حركت ستاره‌ها مي‌دانيم. كهكشان راه شيري بيش از حد تند مي‌چرخد و اين براي نيروي جاذبه ايجاد مشكل مي‌كند كه همه‌ي اجسام و اجرام قابل مشاهده‌ي بر روي آن را نگاه دارد. ستاره‌هاي اطراف نيز اگر مقدار زيادي از اجرام و اجسام فضايي در اطرافشان در حال كشيده شدن نبودند، حتماً سقوط مي‌كردند. كهكشانهاي ديگر نيز همين‌گونه اند. حجم زيادي از مواد و اجرام ناديده و ناشناس در بين كهكشانها وجود دارند كه آنها را به دسته‌هاي در حال جنب و جوش و آسياب كردن تبديل مي‌كنند.
 اگر جهان هستي را يك كل در نظر بگيريم، آنگونه كه گسترش پيدا مي‌كند و پس‌زمينه‌ي كهكشاني در حال ساطع كردن امواج گرمازا (پس‌فروزشهاي در حال محو شدن پس از انفجار بزرگ) يعني همه‌ي اجزاي ظاهري و قابل رويت جهان هستي، به وجود يك اصل فراگير و نافذ اشاره مي‌كنند، يعني جهان پنهان هستي.
 تئوريهاي اين‌چنيني در مورد ماهيت ماده يا "جرم تاريك" باز هم وجود دارند. از دسته‌هاي بزرگ سياهچاله‌هاي فضايي گرفته تا ذرات ريز تجزيه شده‌ بر اثر انفجار بزرگ. اساساً در اين مورد، سه ايده‌ي اصلي وجود دارد. نخستين ايده، نظريه‌ي "انرژي تاريك" است كه مانند اجرام محو و پنهان درون فضا به شكل يكسان و يكنواخت پراكنده شده‌اند، رفتار مي‌كند. مشاهدات به ما نشان مي‌دهد كه اين اجرام مي‌توانند بيش از دو سوم كل مواد جهان هستي را تشكيل دهند. نظريه‌ي دوم، نظريه‌ي "اشياي نوراني فشرده و حجيم" معروف به MACHO است. اشيايي مانند كوتوله‌هاي قهوه‌يي فضايي! فضانوردان، برخي از آنها را كشف كرده‌اند اما براي تشكيل دادن باقي‌مانده‌ي جهان هستي، اين اشيا بسيار ناچيز هستند.
 در نهايت، اجزا و ذرات ريز زيراتمي مانند نوترونها را داريم. اين اجرام روان و سيال به سختي با ديگر اجرام و مواد تعامل مي‌كنند و بسيار گنگ و نامعلوم به نظر مي‌رسد كه آيا آنها به كره‌ي زمين هم وارد مي‌شوند يا نه. تعداد بسيار زيادي از آنها وجود دارند كه شايد هر گروه يك ميليارد نوتروني از آنها، فقط به اندازه‌ي يك نوترون در برابر تمام مقادير موجود در گيتي به حساب بيايد اما احتمالاً اين ذرات جرم بسيار كمي دارند و بخش كوچك و ناچيزي از مواد و اجرام موجود در جهان را تشكيل مي‌دهند.
 تئوريسين‌ها معتقد به وجود نوع ديگري از ماده‌هاي پرنفوذ هستند كه جرم قابل توجه و فراواني دارند و به عنوان WIMP يا "ذرات حجيم كم‌تعامل" شناخته مي‌شوند و آزمايشها براي به دست آوردن و جمع‌آوري آنها در حال انجام است.
 ايده‌هاي عجيب و هيجان‌انگيز ديگري مانند مواد و اجرام پنهان شده در بعد چهارم يا وجود يك جهان ديگر در سايه‌ي كهكشهانهاي شناخته شده نيز مطرح شده‌اند. شايد ماهيت جهان تاريك، مركبي از بسياري چيزها باشد كه بسياري از آنها هنوز هم ناشناخته‌اند. آنچه كه واضح و مبرهن است اينكه به نظر مي‌رسد اتمهاي معمولي و رايجي كه ما و كره‌ي زمين از آنها ساخته شده‌ايم، تنها بخش كوچكي از كل جرم و ماده‌ي موجود در جهان هستي را شامل مي‌شود كه بخش عمده‌ي آن را ناشناخته‌ها تشكيل مي‌دهند.


 ۷) اين سوالهاي من از كجا مي‌آيند؟

 
 هوشمندي و آگاهي انسانها از كجا مي‌آيد؟ چرا برخي الگوها و صفحات سلولي الكتريكي مانند صفحات سلولي در مغز، داراي احساس و انديشه هستند در حالي كه برخي ديگر از اين صفحات مانند سلولهاي سراسري در دستگاه گوارش يا دستگاه تنفسي احتمالاً چنين احساساتي را ندارند؟ يا از سوي ديگر، چگونه مي‌شود كه مفاهيم انتزاعي و غيرجسماني مانند تفكرات يا آرزوها مي‌توانند الكترونها و يون‌ها را به سمت مغز حركت دهند و دستگاه حركت فيزيكي بدن را تحريك نمايند؟
 يا آيا اين سوالات فقط مغلطه‌ي بي‌معنا و بي‌مورد مفاهيم هستند؟ آيا فيزيكدانها اين سوالات را به راحتي پاسخ مي‌دهند؟ عده‌يي فكر مي‌كنند كه اين سوالها براي فيزيكدانها، به آساني پاسخ داده مي‌شوند. ارتباط دادن جهان مادي و جهان معنوي، چيزي است كه اكثر فيزيكدانها از آن اجتناب و دوري مي‌كنند. اما اگر فيزيك مدعي باشد كه يك علم جهان‌شمول و عمومي است، مي‌توان نتيجه‌گيري كرد كه آگاهي و معرفت علمي، تعريفي عام و تلفيقي از هر دوي اين مفاهيم است.
 مكانيك كوانتومي به عنوان يك كليد در اين زمينه شناخته شده است. بيشتر به اين دليل كه ناظر بيروني، نقشي اساسي در تعريف و تعبير سيستمهاي كوانتومي بازي مي‌كند. اما هنوز راه زيادي مانده تا اين موضوع روشن شود كه تاثيرات كوانتومي مي‌تواند به كل دستگاه و مجموعه‌ي نورونها و سلولهاي عصبي برسد يا نه.
 شايد كليد رسيدن به پاسخ، رجوع كردن به تعريف زندگي است. هيچ كس نمي‌داند كه دقيقاً چگونه، كجا و چه زماني، حيات شروع شد. شايد تلفيقي از مواد شيميايي بي‌جان، در ابتدا منجر به تشكيل شدن بدن يك موجود زنده شد. به نظر نمي‌رسد كه اين اتفاق به شكل آني و لحظه‌يي و در يك مرحله افتاده باشد و بي‌هيچ گفت‌وگويي، مي‌توان ادعا كرد كه يك فرآيند فيزيكي پيچيده و طولاني طي شده اما هنوز مشخص نيست كه اين سير تكامل حيات، از مشكلات و مسايلي است كه بايد در حوزه‌ي فيزيك بررسي شود يا نه.
 گاهي اوقات ادعا مي‌شود كه زندگي بر پايه‌ي قانونهاي فيزيكي نوشته شده است. البته اين مساله درست است كه اگر اين قوانين اندكي متفاوت بودند، زندگي به طور كلي دگرگون مي‌شد اما هيچ چيزي در اين قانونهاي شناخته شده وجود ندارد كه جسم يا مفهومي را به ساماندهي در زندگي مجبور كند. اگر قانون حيات نيز در طبيعت وجود داشته باشد، نمي‌توان در لابه‌لاي قانونهاي فيزيكي آن را يافت كه خاستگاهش، نظرياتي چون تئوري اطلاعات و... است. علاوه بر اينها، يك سلول زنده، نوعي از ماده‌ي ناشناخته و جادويي نيست كه يك سيستم و نظام بسيار پيچيده‌ي پردازش و تكرار اطلاعات است.
 قوانين حاكم بر تئوري اطلاعات يا تئوري پيچيدگي، همچنان مورد استفاده هستند. در سطح مشابه و از سوي ديگر، همانطور كه اروين شرودينگر در دهه‌ي ۱۹۲۰ ادعا كرده بود، مكانيك كوانتومي نيز نقش مهمي در تاريخچه‌ي حيات بازي مي‌كند.
 هرچند كه قوانين مربوط به پردازش كوانتومي اطلاعات، به شكل قابل ملاحظه‌يي با سيستمهاي كلاسيك بيولوژيك تفاوت دارند اما مي‌توانند كليدي براي حل اين مشكلات و پاسخ به اين سوالها باشند.

منبع: NewScientist

 

نويسنده: علی توکلی تاريخ: یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:CPH, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

شکر یار

من بی تو دمی قرار نتوانم کرد

احسان تو را شمار  نتوانم کرد

گر بر تن من زبان شود هر مویی

یک شکر تو را هزار نتوانم کرد؟

نويسنده: علی توکلی تاريخ: پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:شکر, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

جدال فلسفه و عشق

 

عقل از فلسفه عشق سخن گفت ولی؟

 

ناوک غمزه زنش جز پی انکار نبود!!!!!!!

 

گریه برخاک رهش هیچ نمی داشت اثر

اشک از دیده همی رفت و ورا کار نبود؟!

نويسنده: علی توکلی تاريخ: پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:عقل,فلسفه,عشق,, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

مقدمه ای کوتاه در شرح عطر

پیامبر اسلام فرمود:

«من از دنياي شما سه چيز را دوست دارم:
عطر،
زن،
و روشنايي چشمم در نماز است.»

==============

به طور کلی در تعریف عطر میتوان گفت که عطر مجموعه ای از مواد خوشبو کننده بعلاوه یک حلال مناسب است

اجزای اصلی یک عطر را :

۱) حلال یا حامل از حلالهای جدید و پرکار امروزی برای نگهداری مواد معطر مخلوط اتیل الکل بسیار خالص به همراه مقدار کم یا زیاد آب است . میزان آب بر طبق انحلال پذیری روغنهای مورد استفاده تعیین میشود . حلال مذکور بدلیل فراریت بالایی که دارد پخش بویی را که حمل میکند آسان میسازد و ضمن آنکه تاثیر سویی هم بر پوست و همچنین واکنش خاصی با مواد حل شونده ندارد . اما قبل از هر چیز باید بوی الکل از بین برود که برای اینکار از مواد برطرف کننده بو یا پیش تثبیت کننده استفاده میشود از موادی که چنین کاری را انجام میدهند میتوان به صمغ بنزویین و یا دیگر تثبیت کننده های رزینی اشاره کرد که این مواد به الکل اضافه میشوند و بعد از مدت یک یا دو هفته الکل تقریبا بی بو بدست می آید ، بوی خام طبیعی آن با رزین خنثی میشود .

تثبیت کننده ها : به طور کلی در یک محلول حاوی مواد معطر و فرار ، جزیی که فراریت بالاتری دارد اول تبخیر میشود ، و از آنجایی که مجموعه مواد مختلف ایجاد بوی معطر میکنند باید بر این اشکال غلبه کرد برای همین از یک تثبیت کننده استفاده میکنند ، ماده ایکه فراریت پایین تر از روغنهای عطری دارند و سرعت تبخیر اجزای تشکیل دهنده و معطر را کند و یکسان میکنند .

● از انواع تثبیت کننده ها میتوان به:

۱) ترشحات حیوانی نظیر مشک و عنبر و …
۲) محصولات رزینی که بر اثر آسیب دیدگی و یا بطور طبیعی از گیاهان خاصی ترشح میشوند مانند:بنزویین و صمغ یا ترپنها
۳) روغنهای اسانسی که هم بوی خوش و هم نقطه جوش بالاتر از حد متعارف {۲۸۵-۲۹۰درجه سلسیوس}دارند مانند مرموک و صندل و ….
۴) مواد تثبیت کننده سنتزی : برخی از استرهای نسبتا بی بو با نقطه جوش بالا مانند گیسریل دی استات نقطه جوش ۲۵۹درجه سلسیوس و اتیل فتالات با نقطه جوش ۲۹۵ درجه بنزیل بنزوات با نقطه جوش ۳۲۳ درجه سلسیوس و همچنین مواد که بوی خاصی دارند و پس از اضافه شدن به مجموعه مواد معطر بوی خود را منتقل میکنند مانند : آمیل بنزوات ، استوفنون، استرهای الکلی سینامیک ، استر های اسیدی سینامیک و….

● به طور کلی مواد خوشبوی موجود در عطرها به موارد زیر تقسیم میشوند :

۱) روغن اسانسی
۲) مواد مستقل
۳) مواد شیمیایی سنتزی یا نیم سنتزی روغنهای اسانسی :
در حقیقت از نوع روغنهای خوشبوی فرار با منشاء گیاهی هستند .
البته باید میان روغنهای بدست آمده از عطرگیری با روغنهای جاذب یا استخراج توسط حلال و روغنهای اسانسی بازیابی شده توسط تقطیر تفاوت قایل شد . در روغنهای حاصل از تقطیر ممکن است اجزای سازنده غیر فرار و اجزایی که بدلیل تقطیر از بین رفته اند را نداشته باشد ، به طور کلی میشود گفت در عمل تقطیر ما قسمتی از مواد مورد نیاز مان را از دست میدهیم بعنوان مثال : گل محمدی که فنیل الکل در بخش آبی محصول تقطیر از بین میرود و یا عصاره بهار نارنج که روغن تقطیر شده بخش بسیار کوچکی از متیل آنترانیلات است در حالی که روغن استخراج شده ممکن است حدود یک ششم این جزء سازنده را داشته باشد . روغنهای اسانسی در اصل در آب نامحلول و در حلالهای آبی محلول هستند ، همانطور که در مورد گلاب و عصاره بهار نارنج دیده میشود مقدار کافی روغن ممکن است در آب حل شود و بوی تندی به محلول بدهند . این روغنهای به قدر کافی فرار هستند که در بیشتر مواد هنگام تقطیر تغییر نمیکنند و همچنین با بخار آب فرار هستند و رنگشان از بی رنگ تا زرد یا قهوه ای است یک روغن اسانسی معمولا مخلوطی از ترکیبات است .

● ترکیباتی را که در روغنهای اسانسی بوجود میآیند میتوان بصورت زیر دسته بندی کرد :

▪ استرها : عمدتا بنزوییک ؛استیک ؛ سالسیلیک ؛ و سینامیک اسیدها . الکلها : منتول و بورنیول و.. .
آلدهیدها : بنزآلدهید ؛ سینامالدهید ؛ سیترال ، اسیدها : بنزوییک ؛ سینامیک ؛ ایزووالریک در حالت آزاد . فنولها: تیمول ؛ اوژنول ، کارواکرول . کتونها : کارون ؛ منتون؛ ایرون ؛کامفور و…
لاکتونها: کومارین و..
ترپنها : کامفیین ؛ پینن ؛ لیمونن؛ سدرین ؛ فلاندرین وهیدروکربنها : سیمین ؛ استیرن ؛ فنیل اتیلن در گیاهان زنده روغنهای اسانسی احتمالا در متابولیسم یا حفاظت در برابر دشمن دخالت دارند ،
هر بخش از گیاهان یا تمام بخشها ممکن است حاوی روغن باشند ،
روغنهای اسانسی در غنچه ها ؛ گلها ؛ برگها ؛ پوست ؛ ساقه ؛ میوه ؛ تخمها ؛ چوب ؛ریشه ها و ساقه های زیر زمینی و در برخی از درختان در ترشح صمغ روغنی یافت میشود .

روغنهای فرار را میتوان از گیاهان با روشهای گوناگونی بدست آورد که عبارتند از :

فشردن ؛
تقطیر ؛
استخراج با حلالهای فرار ؛
روغن های جاذب و خیساندن ،

لازم به ذکر است که استخراج با حلالهای فرار یک روش جدید است که میتواند جایگزین روشهای دیگر شود اما از تقطیر گرانتر است ،
بیشتر روغنها معمولا بوسیله تقطیر با بخار آب بدست می آیند.

اما در برخی از روغنها دما اثر معکوسی دارد مثل روغن مرکبات که با فشردن پوست آنها روی اسفنج بدست میآیند، روغنی که به اسفنج منتقل میشود در مراحل بعدی با فشردن اسفنج جمع می گردد .
در برخی ازگلها بوسیله تقطیر روغنی بدست نمی آید یا روغن آنها در اثر تقطیر تخریب میشود برای همین از روشهای دیگری استفاده میشود .

▪ تقطیر با بخار آب: گلها و گیاهان دارای برگ باریک داخل دستگاه تقطیر ریخته میشوند ، برگها وریشه های آبدار و ساقه های کوچکتر باید به ذرات کوچکی تبدیل شوند ؛ مواد خشک پودر میشوند ؛ چوبها و ریشه های سفت به قطعات کوچکی خرد میشوند ؛ انگور در حالت طبیعی به دستگاه خورانده میشود چون گرمای تقطیر به سرعت فشار کافی برای شکافتن پوسته بیرونی آنها فراهم میکند ، تقطیر معمولا در فشار جو انجام میشود مگر اینکه اجزای روغن هیدرولیز شوند در آن صورت بهتر است که در خلا انجام شود ، در بیشتر موارد تقطیر به روش سنتی انجام میشود ، مانند گلاب گیری که البته کارایی این روشها پایین است و روغن با مواد دیگری همانند آکرولیین ؛ تری متیل آمین و مواد کرزوت آلوده میشود .

روش هم بدین صورت است که از بشکه های روغن یا دیگهای مسی مجهز به لوله های چگالنده هستند. که از میان حمام آبی میگذرند .
مواد و آب به درون دستگاه تقطیر ریخته میشود و یک آتش مستقیم از موادی که از تقطیر پیش برجا مانده در زیر دستگاه روشن میشود .
بدین ترتیب با عمل تقطیر روغن گیری انجام میشود.
۲) مواد تثبیت کننده
۳) عناصر خوشبو
تشکیل میدهند .
 

نويسنده: علی توکلی تاريخ: پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:عطر,رایحه,حلال عطر, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

تفاوت بین مرد و زن(طنز)

 

آینده:

یک زن تا زمانیکه ازدواج نکرده نگران آینده است. یک مرد تا زمانیکه ازدواج نکرده هرگز نگران آینده نخواهد بود.

 

 

موفقیت:

یک مرد موفق کسی است که بیشتر از آنچه همسرش خرج میکند درآمد داشته باشد. یک زن موفق کسی است که بتواند چنین مردی را پیدا کند.

 

 

ازدواج:

یک زن به امید اینکه شوهرش تغییر کند با او ازدواج میکند، ولی تغییر نمیکند. یک مرد به این امید با همسرش ازدواج میکند که تغییر نکند، ولی تغییر میکند.

 

 

روابط:

اول از همه، یک مرد یک رابطه را یک رابطه بحساب نمی آورد. وقتی رابطه ای تمام میشود، زن شروع به گریه نموده و سفره دلش را برای دوستان دخترش میگشاید و نیز شعری با عنوان "همه مردها نادانند" می سراید. سپس به ادامه زندگیش میپردازد. مرد هنگام جدایی اندکی مشکلاتش بیشتر است. 6 ماه پس از جدایی ساعت 3 نیمه شب یک پنجشنبه، تلفن میزند و میگوید: "فقط میخواستم بدونی که زندگیمو از بین بردی، هیچوت نمی بخشمت، ازت متنفرم، تو یه دیوانه ای، ولی میخوام بدونی باز هم یه فرصتی برامون باقی مونده." نام این کار تماس تلفنی "ازت متنفرم/عاشقتم" است که 99 درصد مردان حداقل یک بار آنرا انجام میدهند. برخی کلاسهای مشاوره ای مخصوص مردان برای رها شدن از این نیاز تشکیل میشود که معمولا تاثیری در بر ندارند.

 

 

بلوغ:

زنان بسیار سریعتر از مردان بالغ میشوند. اغلب دختران 17 ساله میتوانند مانند یک انسان بالغ رفتار کنند. اغلب پسران 17 ساله هنوز در عالم کودکانه بسر برده و رفتارهای ناپخته دارند. به همین دلیل است که اکثر دوستی های دوران دبیرستان به ندرت سرانجام پیدا میکنند.

 

 

فیلم کمدی:

فرض کنید چند زن و مرد در اتاقی نشته اند و ناگهان سریال نقطه چین شروع می شود. مردها فورا هیجان زده شده و شروع به خنده و همهمه میکنند، و حتی ممکن است ادای بامشاد را نیز درآورند. زنان چشمانشان را برگردانده و با گله و شکایت منتظر تمام شدنش میشوند.

 

 

دست خط:

مردها زیاد به دکوراسیون دست خطشان اهمیت نمیدهند. آنها از روش "خرچنگ غورباقه" استفاده میکنند. زنان از قلم های خوشبو و رنگارنگ استفاده کرده و به "ی" ها و "ن" ها قوس زیبایی میدهند. خواندن متنی که توسط یک زن نوشته شده، رنجی شاهانه است. حتی وقتی می خواهد ترکتان کند، در انتهای یادداشت یک شکلک در انتها آن میکشد.

 

 

حمام:

یک مرد حداکثر 6 قلم جنس در حمام خود داد - مسواک، خمیر دندان، خمیر اصلاح، خود تراش، یک قالب صابون و یک حوله. در حمام متعلق به یک زن معمولی بطور متوسط 437 قلم جنس وجود دارد. یک مرد قادر نخواهد بود اغلب این اقلام را شناسایی کند.

 

 

خواروبار:

یک زن لیستی از جنسهای مورد نیازش را تهیه نموده و برای خریدن آنها به فروشگاه میرود. یک مرد آنقدر صبر میکند تا محتویات یخچال ته بکشد و سیب زمینی ها جوانه بزنند. آنگاه بسراغ خرید میرود. او هر چیزی را که خوب بنظر برسر می خرد.

 

 

بیرون رفتن:

وقتی مردی میگوید که برای بیرون رفتن حاظر است، یعنی برای بیرون رفتن حاظر است. وقتی زنی میگوید که برای بیرون رفتن حاظر است، یعنی 4 ساعت بعد وقتی آرایشش تمام شد، آماده خواهد بود.

 

 

گربه:

زنان عاشق گربه هستند. مردان میگویند گربه ها را دوست دارند، اما در نبود زنان با لگد آنها را به بیرون پرتاب میکنند.

 

 

آینه:

مردها خودبین و مغرور هستند، آنها خودشان را در آینه چک میکنند. زنان بامزه اند، آنها تصویر خود را در هر سطح صیقلی بازدید میکنند -- آینه، قاشق، پنجره های فروشگاه، برشته کننده ها، سر طاس آقای زلفیان...

 

 

تلفن:

مردان تلفن را به عنوان یک وسیله ارتباطی برای ارسال پیامهای کوتاه و ضروری به دیگران در نظر میگیرند. یک زن و دوستش می توانند به مدت دو هفته با هم باشند و بعد از جدا شدن و رسیدن به خانه، تلفن را برداشته و به مدت سه ساعت دیگر با هم شروع به صحبت کنند.

 

 

آدرس یابی:

وقتی یک زن در حال رانندگی احساس میکند که راه را گم کرده، کنار یک فروشگاه توقف کرده و از کسی که وارد است آدرس صحیح را میپرسد. مردان این را به نشانه ضعف میدانند. آنها هرگز برای پرسیدن آدرس نمی ایستند و به مدت دو ساعت به دور خودشان میچرخند و چیزهایی شبیه این میگویند: "فکر کنم یه راه بهتر پیدا کردم،" و "میدونم که باید همین نزدیکی باشه، اون مغازه طلا فروشی رو میشناسم."

 

 

پذیرش اشتباه:

زنان بعضی اوقات قبول میکنند که اشتباه کردند. آخرین مردی که اشتباهش را پذیرفته 25 قرن پیش از دنیا رفته است.

 

 

فرزند:

یک زن همه چیز را در مورد فرزندش می داند: قرارهای دکتر، مسابقات فوتبال، دوستان نزدیک و صمیمی، قرارهای رمانتیک، غذاهای مورد علاقه، اسرار، آرزوها و رویاها. یک مرد بطور سربسته و مبهم فقط میداند برخی افراد کم سن و سال هم در خانه زندگی میکنند.

 

 

لباس شیک پوشیدن:

یک زن برای رفتن به خرید، آب دادن به گلهای باغچه، بیرون گذاشتن سطل زباله و گرفتن بسته پستی لباس شیک می پوشد. یک مرد فقط هنگام رفتن به عروسی و یا مراسم ترحیم لباس رسمی برتن میکند.

 

 

شستن لباسها:

زنان هر چند روز یک بار لباسهایشان را میشویند. مردها تک تک لباس های موجود در کمد، حتی روپوش و اونیفرم جراحی هشت سال پیش خود را می پوشند و هنگامیکه لباس تمیزی باقی نماند، یک لباس کثیف بر تن نموده و کوه ایجاد شده از لباسهای چرک خود را با آژانس به خشک شویی منتقل میکنند.

 

 

عروسی:

هنگام یاد کردن از عروسی ها، زنان در مورد "مراسم جشن" صحبت میکنند، مردان درباره "میهمانی های دوران مجردی."

 

 

اسباب بازی:

دختران کوچک عاشق عروسک بازی هستند و وقتی به سن 11 یا 12 سالگی میرسند علاقه شان را از دست میدهند. مردان هیچگاه از فکر اسباب بازی رها نمیشوند. با بالا رفتن سن آنها اسباب بازی هایشان نیز گران قیمت تر و پیچیده تر میشوند. نمونه های از اسباب بازیهای مردان: تلویزیون های مینیاتوری و کوچک، تلفنهای اتومبیل، مخلوط کن و آب میوه گیری، اکولایزرهای گرافیکی، آدم آهنی های کنترلی، گیمهای ویدئویی، هر چیزی که روشن و خاموش شده، سر و صدا کند و حداقل برای کار کردن به شش باتری نیاز داشته باشد.

 

 

گل و گیاه:

یک زن از شوهرش میخواهد وقتی مسافرت است به گل ها آب دهد. مرد به گلها آب میدهد. زن پنج روز بعد به خانه ای پر از گلها و گیاهان پژمرده برمیگردد. کسی نمیداند چرا این اتفاق افتاده است.

 

 

سبیل:

بعضی از مردان مانند هرکول پوآرو با سیبیل خوش تیپ میشوند. هیچ زنی وجود ندارد که با سبیل زیبا بنظر برسد.

 

 

اسامی مستعار:

اگر سارا، نازنین، عسل و رویا با هم بیرون بروند، همدیگر را سارا، نازنین، عسل و رویا صدا خواهند زند. اگر بابک، سامان، آرش و مهرداد با هم بیرون بروند، همدیگر را گودزیلا، بادام زمینی، تانکر و لاک پشت صدا خواهند زد.

 

 

پرداخت صورتحساب میز:

وقتی صورتحساب را می آورند، با اینکه کلا 15هزار تومان شده، بابک، سامان، آرش و مهرداد هر کدام 10 هزار تومان روی میز میگذارند.  وقتی دختران صورتحساب را دریافت میکنند، ماشین حسابهای جیبی خود را بیرون می آورند.

 

 

پول:

یک مرد 2000 هزار تومان برای یک جنس 1000 تومانی مورد نیازش می پردازد. یک زن 1000 تومان برای یک جنس 2000 تومانی که نیازی به آن ندارد می پردازد.

 

 

بگو مگوها:

حرف آخر را در جر و بحث ها زنان میزنند. هر چیزی که یک مرد بعد از آن بگوید، شروع یک بگو مگوی دیگر خواهد بود.

روانشناسی - ازدواج و خانواده - تفاوتهاي بين مردان و زنان

 

نويسنده: علی توکلی تاريخ: دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:طنز, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

سلامی چو بوی خوش آشنایی!

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to reality-secret.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com